اخرین به روز رسانی:

مارس ۲۲, ۲۰۲۵

سعید پیوندی: ازدواج کودکان، فضیلت است یا تجاوز و تجارت؟

Saeid-Peyvandiسازمان ثبت احوال ایران به تازگی اعلام کرده است که طی ۹ ماهه ی ابتدایی سال ۱۳۹۲، ۳۰ هزار و ۹۵۶ نفر از مجموع ۵۷۹ هزار و ۸۷۱ ازدواج، مربوط به ازدواج دختران زیر ۱۵سال بوده است. بر اساس همین آمار طی این هفت‌ سال، همواره بیش از یک‌ سوم زنانی که ازدواج آن ها ثبت شده، زیر ۱۹سال بوده است.

به علاوه هر چند وقت یک بار حتی اخباری دردناک تر، مبنی بر ثبت ازدواج کودکان زیر 10 سال هم شنیده می شود؛ ازدواج و عقد دائم پنج کودک زیر 10 سال در استان هرمزگان از جمله ی این موارد است.

برای بررسی چرایی بروز این پدیده، آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی که ممکن است به بار بیاورد و راه های برون رفت از آن، به سراغ سعید پیوندی، جامعه شناس و استاد دانشگاه لورن در فرانسه رفتیم. وی که تحصیلات دانشگاهی اش در رشته ی جامعه شناسی در دانشگاه تهران آغاز و دکترای خود را در پاریس در همین رشته به اتمام رساند، در گفتگو با خط صلح می گوید: “نوجوانانی که می بایست در مدرسه باشند و با اسباب بازی های خود سرگرم شوند، ممکن است به صورت زندانی متهم به قتل، بیوه، زن طلاق گرفته و یا مادر بچه در جامعه در بیایند…”

جناب آقای پیوندی، آیا شما ازدواج کودکان را بازمانده های نگاه سنتی در جامعه ی ایران می بینید؟ بروز چنین پدیده ای چه عوامل اجتماعی و جامعه شناختی را در خود نهفته دارد؟

باید دید چنین رفتارهایی در میان کدام گروه های اجتماعی امکان بروز دارد. آیا خانواده ی متوسط شهری حتی با نگاه بسیار سنتی هم حاضر به پذیرش چنین شرایطی می شود؟ آیا پدر و مادری که تحصیلات متوسطه و یا دانشگاهی دارند، با ازدواج دختر خردسال خود موافقت می کنند؟ همه ی داده های موجود نشان می دهند که گروه های محروم جامعه و خانواده های تهیدست، به ویژه در مناطق روستایی، قربانیان اصلی این پدیده هستند. آن چه که بیش تر این فرضیه را تقویت می کند، گسترش ازدواج های زود هنگام در سال های اخیر است. یعنی ما با پدیده ای مواجه هستیم که فقط با عاملی مانند سنت نمی توان توضیح داد. در حقیقت وجود چنین پدیده ای هم نشانه ی عقب ماندگی اجتماعی و دیرپایی برخی سنت هاست و هم نشانه ی فقر اقتصادی؛ چرا که بسیاری از این ازدواج ها بیش تر حالت خرید و فروش دارد و یا تلاش خانواده برای کم کردن بار هزینه ها. سنت ها شاید بیش تر نقش پوشش فرهنگی را بازی می کنند. اگر همین خانواده ها دارای امکانات اقتصادی مناسب و یا تحصیلات بالا بودند آیا دست به چنین کاری می زدند؟ همزمان نقش بی عملی دولت و نهادهای رسمی و یا نزدیکی آن ها با فرهنگ سنتی را هم در به وجود آمدن و یا گسترش این پدیده نباید نادیده انگاشت.

بر اساس کنوانسیون بین‌المللی حقوق کودک که ایران نیز آن را پذیرفته است، تمامی افراد زیر ۱۸ سال کودک محسوب می‌شوند. این میثاق در حالی ازدواج کودکان را ممنوع کرده که طی ۹ ماهه ی ابتدایی سال ۱۳۹۲ بیش از ۳۰ هزار دختر زیر  ۱۵ سال، ازدواج کرده‌اند. آیا هیچ منع بین المللی برای این مهم وجود ندارد؟

میثاق های مهم بین المللی با وجود اهمیت، سمت و سوی انسانی و مدرن دارای ضمانت اجرایی چندانی نیستند. این میثاق ها را دولت ها در چهارچوب سازمان های بین دولتی مانند یونیسف، سازمان ملل امضا می کنند؛ بدون آن که همه ی آن ها همیشه تلاش خاصی برای عملی کردن آن ها انجام دهند و یا خود را موظف به اجرای عملی آن ها ببینند.

در مورد خاصی که به حقوق کودکان باز می گردد، چند میثاق به اشکال مختلف به طور روشن و یا مستقیم و در عمل چنین اقدامی را منع می کنند. برای مثال حق آموزش اجباری و یا ضرورت برخورداری کودکان از امکانات و شرایط لازم برای رشد فکری و جسمی در عمل نوعی منع ازدواج های زود رس به شمار می روند. در کشورهایی که دولت ها به میثاق ها و یا هنجارهای شناخته ی بین المللی بی اعتنایی می کنند، فشار جامعه ی مدنی ابزار مهمی برای فعال و حساس کردن افکار عمومی است. ابتکارات اعتراضی جامعه ی مدنی می تواند در به حرکت در آوردن افکار عمومی و سازمان های بین المللی، نقش مثبتی ایفا کنند. در ایران اما محدویت هایی که برای سازمان های غیر دولتی و مدنی وجود دارد امکان واکنش جامعه ی مدنی را با مشکلات جدی مواجه می کند. این در حالی است که حتی قوانین رسمی ایران درباره ی سن ازدواج، بر خلاف بسیاری از میثاق های بین المللی راه را برای ازدواج زودرس دختران باز کرده اند.

 0.080905001306357237_irannaz_comبرخی می گویند که کودک-نوجوانی ممکن است با انتخاب خودش و نه ناخواسته، تن به ازدواج دهد. در چنین حالتی چه طور به حقوق کودک خدشه وارد می شود؟

هیچ نوجوانی در چنین سنی قادر به درک معنای ازدواج در ابعاد فردی و اجتماعی آن و در نتیجه انتخاب واقعی نیست. معنای این کار چیزی نیست جز برده داری مدرن. بر اساس قوانین ایران و بخش بزرگی از کشورها جای کودکان دختر تا 15 سالگی (دست کم) در مدرسه است، جایی که آن ها باید از طریق آموزش، خود را برای آینده آماده کنند. کودکان به دلایل نیازهای روحی و بیولوژیک خود به شرایط مناسب زندگی و آموزش نیاز دارند. ازدواج دختران نوجوان پیش از رسیدن به سن 18 سالگی زیر پا گذاشتن اساسی ترین حق آن ها یعنی حق انتخاب واقعی و برخورداری از شرایط مطلوب برای رشد فکری و بدنی است. مجبور کردن دختران به ازدواج در سنین پایین نوعی تجاوز به آن ها و تباه کردن جوانی آن هاست و پیامدهای انسانی و اجتماعی فاجعه باری دارد.

نقش قوانین قضایی و حقوقی جمهوری اسلامی درباره ی ازدواج کودکان چیست؟

قوانین جمهوری اسلامی در این زمینه دارای تناقض هستند. قانون اساسی ایران حق برخورداری از آموزش عمومی را تا 15 سالگی برای همگان به رسمیت می شناسد. همه می دانند که کم تر دختری پس از ازدواج می تواند به تحصیل خود ادامه دهد. هم زمان جمهوری اسلامی سن قاونی ازدواج را که تا پیش از انقلاب 18 سال بود، برای “انطباق” با سنت های دینی در دوره های گوناگون تا 13 یا 15 سال تقلیل داد. این اقدام مغایر با میثاق های بین المللی و نیز خطرناک برای آینده ی جوانان ایران و نوعی به قهقرا بردن جامعه ی ایران است. همزمان در گفتمان بسیاری از رهبران روحانی و گروه های محافظه کار، ازدواج زودرس دختران نوعی فضیلت و امری مثبت قلمداد می شود. رفرانس های اصلی این گفتمان برخی شخصیت های زن دوران صدر اسلام هستند که بسیار زود ازدواج کردند. این گفتمان بدون توجه به عواقب شوم و بسیار منفی ازدواج های زود رس و بدون توجه به داده های جامعه شناسانه و روانشناسانه در این زمینه، در عمل زمینه ی ذهنی و فرهنگی چنین کاری را فراهم می آورند. گفتن این که گویا بر اساس سنت های اسلامی دختران پس از سن بلوغ شرعی (9 سال در اسلام) می توانند ازدواج کنند، بی اعتنایی به همه ی دستاوردهای علمی و تربیتی جامعه ی انسانی و تحولات مهم اجتماعی یک قرن گذشته است. این سنت ها نه قدسی هستند و نه غیر قابل تغییر. چه کسی امروز می تواند تصور کند دختری 9 ساله در سطح سال سوم ابتدایی در سن ازدواج قرار دارد!؟

آقای پیوندی؛ شما عامل اصلی ازدواج کودکان را، قوانین حاکم در ایران می دانید و یا سنت؟ منظور این است که مسئولان از طریق ثبت نکردن این ازدواج ها، تا چه  حد می توانند مانع آن شوند؟

ببینید عامل اصلی ازدواج های زودرس قوانین رسمی و بی عملی دولت در این حوزه است. دولتی که دارای سیاست و اراده ی روشن در این حوزه باشد، به تدریج می تواند به طور موثر به مقابله با این آفت اجتماعی دست زند. ثبت نکردن ازدواج ها، راه حل اساسی مبارزه با این کار نیست. نهادهای رسمی باید فعالانه به مقابله با ازدواج های زود هنگام برخیزند و این کار جرم تلقی شود. ازدواج کودکان، به ویژه برای دختران، در سنت های کشور ما مانند بسیاری دیگر کشورها امری هنجاری و پذیرفته شده بود. این سنت به زمانی باز می گشت که نه تنها آموزش دختران وجود نداشت و یا شاخص امید زندگی بسیار پایین بود، که زنان شهروند با حقوق برابر با مردان به شمار نمی رفتند و در سایه ی مرد و خانواده زندگی می کردند. سنت های دینی مربوط به این دوران و این ذهنیت و فرهنگ بودند. امروز این شرایط دیگر وجود خارجی ندارند ولی محافظه کاران لجوجانه بر ازدواج زودرس دختران پا می فشارند. این در حالی است که بخش بزرگی از همین محافظه کاران کم تر به ازدواج دختران خود در سنین پایین تن می دهند و یا دختران آن ها هیچ گاه زیر بار چنین ازدواج هایی نمی روند.

در یک نگاه مقایسه ای به قوانین کشورهای دیگر دنیا و یا کشورهای همسایه، نظیر افغانستان، پاکستان، عربستان و یا حتی ترکیه، موقعیت ایران در این زمینه را چگونه می توان ارزیابی کرد؟

در اکثریت بزرگ کشورهای دنیا، ازدواج دختران کم تر از 18 سال ممنوع است. در برخی موارد دختران 17 یا 16 ساله می توانند با اجازه ی مراجع قانونی و پزشک، به طور استثنایی اجازه ی ازدواج کسب کنند. در کشورهای منطقه هم وضعیت یکسانی برقرار نیست. در کشورهایی مانند ترکیه و یا تونس مانند ایرانِ پیش از انقلاب، قوانینی برای منع ازدواج های زودرس وجود دارد ولی اجرای آن ها از سوی دولت گاه جدی نیست. در کشورهای محافظه کار و سنتی منطقه مانند عربستان نظارت قانونی بسیار ضعیف است و نقش خانواده و پدر اساسی است…

ازدواج های زیر 18 سال، طبق آمار تا چه حد به جسم و روح کودک آسیب وارد می کند؟

ازدواج در سنین بسیار پایین نوعی فاجعه ی واقعی اجتماعی برای جامعه ی ایران به شمار می رود. سرنوشت این کودکان در کنار مردی که گاه بسیار مسن تر از آن هاست، چه می تواند باشد؟ بسیاری از این ازدواج ها گاه شکل خرید و فروش و برده داری مدرن به خود می گیرند و به نوعی کابوس برای دخترانی تبدیل می شود که به جای رفتن به مدرسه، بازی با همسالان خود و زندگی کردن و لذت بردن از جوانی، در خانه ای به صورت زندانی در می آیند. نتیجه ی این ازدواج ها، طلاق، درگیری و تنش دائمی، خشونت خانگی و آسیب های بی شمار روانی و بدنی است.

2669_634604225763241250_lهمان طور که مستحضر هستید، چندی است که پدیده ی زنان شوهرکُش، در مرکز توجهات قرار گرفته است. به نظر شما و طبق آمار، ازدواج در سنین پایین، تا چه می تواند در این امر تاثیر گذار باشد؟

به هر حال رنج و غم و سرخوردگی ناشی از این تجربه ی غیر انسانی، گاه تا آن اندازه است که این دختران را به رفتارهای عصیانی وادار می کند. پدیده ی شوهر کشی در حقیقت پایان دردناک تجربه ای است پر از سرخوردگی، تنش و اشکال گوناگون خشونت. دختری که در عمل مانند برده به مردی فروخته شده، دست به شورش علیه “صاحب” خود می زند تا از زندانی که در آن گرفتار آمده رهایی یابد و انتقام خود را از مردی بگیرد که جوانیش را تباه کرده است. پدیده های دیگری هم وجود دارد که می توان به آن ها نام دردها و آسیب های پنهان جامعه را داد. از جمله این پدیده ها وجود زنان طلاق گرفته ی کم سن و سال با و یا بدون بچه است. نوجوانانی که می بایست در مدرسه باشند و با اسباب بازی های خود سرگرم شوند، ممکن است به صورت زندانی متهم به قتل، بیوه، زن طلاق گرفته و یا مادر بچه در جامعه در بیایند.     

راهکارهای برون رفت از پدیده ی ازدواج کودکان چیست؟

پدیده ی ازدواج کودکان به عنوان یک آسیب اجتماعی مهم باید در دستور کار دست اندرکاران و جامعه قرار گیرد. باید قوانینی تصویب و اجرا شوند که جلوی این شکل برده داری مدرن را بگیرند. اولین و مهم ترین اقدام قانونی و عملی، تعیین 18 سالگی به عنوان سن ازدواج حداقل در هماهنگی با جامعه ی جهانی است. همزمان باید جامعه برای قربانیان کنونی این سرنوشت ظالمانه فکری جدی کند. شدت عمل قانونی و حمایت از کودکان و اجباری کردن واقعی تحصیل تا سن 15 سالگی می تواند در کاهش دامنه ی این پدیده ی آسیب شناسانه، نقش مهمی ایفا کند. فقر خانواده ها دلیل اصلی چنین رفتارهایی است بنابراین باید حفاظت از کودکان به ویژه در میان گروه های محروم به یک الویت مهم اجتماعی تبدیل شود. دولت می تواند امکاناتی را در اختیار دختران قرار دهد تا در صورت لزوم  بتوانند برای دریافت کمک و مشاوره به این مراکز مراجعه کنند. اما متاسفانه به نظر نمی رسد اراده ی بسیار جدی در این حوزه در میان نهادهای رسمی وجود داشته باشد؛ به ویژه آن که حرف ها و خطابه های بسیار مبهم در این زمینه مانند تشویق به ازدواج سریع جوانان، به ویژه دختران، راه را برای گسترش چنین رفتارهایی هموار می کنند.

در پایان اگر مطلب نا گفته ای باقی مانده، بفرمایید…

به نظر من در متن جامعه ای که دولت کار جدی و پیگیرانه ای در زمینه ی برخورد با ازدواج های زودرس انجام نمی دهد، تنها امید این دختران به تلاش و حرکت جامعه ی مدنی، تشکل های غیر دولتی، روشنفکران، به ویژه روشنفکران دینی و منتقدان دخالت نهاد دین در سیاست، خبرنگاران و فعالین رسانه ای است. این گروه ها با وجود محدویت ها می توانند در آگاه کردن جامعه و خانواده ها و کمک و مشاوره به دخترانی که قربانی این گونه ازدواج ها هستند و یا در خطر چنین اقداماتی قرار دارند، دولت را وادار به اقدامات جدی کنند. ممنوع کردن ازدواج کودکان باید به یکی از خواست های مهم جامعه ی مدنی تبدیل شود. ما نیاز به وجدان جمعی در درون جامعه ی ایران داریم که ازدواج کودکان را غیرقابل پذیرش و ضد انسانی قلمداد کند و از این طریق فرهنگ جدید حمایت از کودکان در ایران شکل گیرد.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ماهنامه ی خط صلح قرار دادید.

توسط: مدیر
جولای 24, 2014

برچسب ها

ماهنامه شماره ۳۹