شعر

اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

شعر

جشن آزادی/ شعری از جمشید عزیزی

بیا برقصیم آن‌قدر برقصیم که شهر بیدار شود و آفتاب را پرس‌وجو کند سلاح ما رقص ما است و شب می‌داند این ویروس زیبا به شکلی تصاعدی تکثیرپذیر است! ■ از هر خنده گلی به سمت نور فواره می‌زند لب‌ها انفجارند و پژواکِ ناتمامِ هر خنده میثاقِ غم‌پرستان را سست می‌کند. یک شب خنده‌های‌مان را […]...

ادامه مطلب
توسط: جمشید عزیزی
اکتبر 22, 2024

زمینه‌ی سیاه/ شعری از جمشید عزیزی

  دیگر کار از شعر گذشته است مرثیه باید خواند و مرثیه می‌خواند ما را و مرثیه تا کی راستش، همه چیز گل و بلبل نیست! از لوله‌ی تفنگ گل نمی‌روید شوخی شوخی پرنده‌ها می‌خوانند جدی جدی سوخاری می‌شوند و سس، بوی خون می‌دهد!   حوصله‌ی شعر ندارم آخر مهسا و نیکا و بکتاش آبتین […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
می 21, 2024

حصار؛ شعری از مهرداد نقیبی

من آن شاخه‌ی سروم با گردنی افراشته، فراتر از شب از همه‌ی اختران بوسه چیده‌ام.   ای یادگار خونِ عاشقان ای سپیده، بخوان با من آواز سرخِ روشنایی.   اگر این خون پاک ریخت بر خاک هر سوی از بانگ خون،   شعله بر می‌انگیزد جنگلی بر می‌خیزد....

ادامه مطلب
توسط: مهرداد نقیبی
آگوست 23, 2023

گل‌زخم‌ها/ شعری از مهرداد نقیبی

در زندان‌های بیداد اکنون از خونِ کدامین جوان می‌شکوفد هزاران گلِ ارغوان؟ شعله‌های تازیانه بر پیکر کدامین دلاور آتش می‌زند؟ که خون می‌چکد اکنون از جدارِ زخم‌های دیرین. آن گلزخم‌ها با شراره‌های آتش می‌رویند تا ستارگانِ سحر، در شبِ خونین بر آیند. بگذار تا فریادِ عاشقان از کرانه‌های دور بگذرد. خون سروقدان ریخت بر خاکِ […]...

ادامه مطلب
توسط: مهرداد نقیبی
ژوئن 22, 2023

کسی به جوخه‌ی آتش نمی‌سپارد جان – شعری از مهرداد نقیبی

از قعرِ سیاهی می‌گذرد در قرن‌های تباهی در هوای اختناق با سینه‌های سوخته و خونین و جان‌هایی که زیرِ حریقِ رگبارها به خاک می‌افتند.   میان آن میدان‌های پر خون؛ و دشت‌هایی از یادِ یاران گلگون.   ***   از قعر شب می‌گذرد و شهابِ روشنایی می‌تراود در آسمانِ شب‌زده.   دیگر کسی نمی‌دهد تن […]...

ادامه مطلب
توسط: مهرداد نقیبی
می 22, 2023

آزادی – شعری از مهرداد نقیبی

آزادی شعری از مهرداد نقیبی     آزادی، ای حریق شرر بار گل کن.     اکنون در پهنه‌ی فلات خواهی شکفت ای گل خون آلود، هر شب پرندگان زخمی تو را به سرودی   آواز خواهند داد.   فریاد ای خواهر، ای برادر؛ وقتی که خلق بر خروش خزر مشت می کوبد، وقتی آن […]...

ادامه مطلب
توسط: مهرداد نقیبی
آوریل 21, 2023

سوال – شعری از مصطفی سپهرنیا

در این دنیا به‌ جز غم هیچ دیدیم؟ برای زخم، مرهم هیچ دیدیم؟   در این دنیا که باید زندگی کرد به‌ غیر از مرگ و ماتم هیچ دیدیم؟   به غیر از دانه‌های خفته در خاک از این دامِ معظم هیچ دیدیم؟   به روی برگ‌های تشنه‌ی یاس ردی از آب و شبنم هیچ […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
می 21, 2022

بهار وطن – شعری از مصطفی سپهرنیا

بوی نسیم و سبزه و ریحان گرفته است آمد بهار و نبض وطن جان گرفته است   کوهش کشیده بر سر خود، از کلاه برف دشتش گل بنفشه به دامان گرفته است   رودش نوای نغمه‌ی خنیای خویش را از شورِ چشمه‌های خروشان گرفته است   حتی صنوبری، که زمستان تکیده بود از نوبهار، مژده‌ی […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
آوریل 21, 2022

سرم را سگ برده – شعری از پارسا گلشنی

سرم را سگ برده با تمام کِرم‌های متفکرش که وول می‌خورند و گاز می‌گیرند   آری! تو را ای هزار ساله‌ جامه‌ی زنگار گرفته به طاق کوبیدند سودای بی‌پایان شب‌های ناکوک‌ات را به خورشید سپردند تا سایه‌اش در عمق تاریکی‌هایت، هم‌خوابه‌ی نور باشد   آن‌هنگام که خروشِ خاموشِ تو را با حکم تیتر تاخت زدند، […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
مارس 21, 2022

دلهره‌ی مدام گریختن/ شعری از سابیر هاکا

این چهره‌ی وطن است در برابر من!؟ معلق در هوا هوسی آویزان در کشاکش دراز و پر خون شک و ایمان میراث نفرت‌انگیز چشم در برابر چشم چشم در برابر ویرانی چشم در برابر بیشمار چهره‌ی غم‌انگیز در پافشاری بر مجاهدتی بیهوده این است تکیه گاه ما؟ شخم نزن پدر این خاک پر از خون […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
ژانویه 21, 2022

خانه خراب/ شعری از مصطفی سپهرنیا

مسجد آباد ولی خانه خرابیم همه خانه ویرانه شد و فکر ثوابیم همه   هر که دارد خرَد امروز پیِ آبادیست ما پیِ منبری و روضه‌ی نابیم همه   اهل عالم پیِ اعجازِ خِرَد بوده و ما … در پیِ معجزه‌ی هاون و آبیم همه   وقتِ هشیاریمان مست شدیم و امروز … جایِ بیدار […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
دسامبر 22, 2021

اندکی صبر برادر که سحر نزدیک است/ مهتا بردبار

باز خورشید فرو خورده سیاهی‌ها را شسته از پیرهن شهر تباهی‌ها را دختران چوب به‌دست، آتشِ گردان شده‌اند فارغ از مرد و زنی رستم دستان شده‌اند وقت صلح است سر از اسلحه بیرون بکشید رنگ عشق از نوک البرز به کارون بکشید پیرهن بر تن غدار زمان پاره کنید گور را خوابگه دشمن بیچاره کنید […]...

ادامه مطلب
توسط: مهتا بردبار
نوامبر 22, 2021