آخرین به روز رسانی چهارشنبه, ژانویه 20, 2021
24 جولای 2014 admin آزادی اندیشه و بیان, مقالات ۲
یعقوب مهرنهاد، دانشجوی رشته ی علوم سیاسی دانشگاه تهران، دبیرکل انجمن جوانان صدای عدالت، روزنامه نگار و وبلاگ نویس است که در مرداد ماه سال ۸۷ در زندان مرکزی زاهدان به اتهام محاربه اعدام شد.
او را اولین وبلاگ نویس اعدامی نیز نامیده اند و به جرات می توان گفت یعقوب مهرنهاد یکی از معدود نخبگان بلوچ بود که علی رغم جوانی و عمر کوتاهش راهی پرخطر و ارزشمند را در پیش گرفت. او با تاسیس انجمن جوانان صدای عدالت در بحبوحه ی نزاع حاکمیت با گروه های تندرو، صدای سوم و نوین جوانان بلوچ شد. انجمنی که یعقوب بنیان گذاشته بود به محلی برای شنیده شدن صدای جوانان بلوچستان تبدیل شده بود.
یعقوب سالانه با برگزاری نشست ”جوانان پرسشگر، مسئولین پاسخگو“، تلاش داشت مردم بلوچ را با مسئولین منتسب دولتی آشتی دهد، او مسئولین را به پاسخگویی دعوت می کرد و جوانان را به مشارکت اجتماعی و سیاسی، اما دستگاههای امنیتی هیچگاه صدای حق طلبی و عدالت خواهی را در آن منطقه نپذیرفته بودند.
او معتقد بود ”تنها راه ایجاد امنیت در استان اجرای عدالت واقعی و رفع فقر و تبعیض و از بین بردن بیکاری وبی سوادی می باشد.“ یعقوب حتی برای تحقق این خواسته ها، در سال ١٣٨۵ کاندیدای شواری شهر زاهدان شده بود ولی صلاحیتش پذیرفته نشد اما با این وجود باز هم بر مبارزه ی مسالمت آمیز تاکید داشت.
یعقوب مهرنهاد در ششم اردیبهشت ماه ١٣٨۶ به دلیل برگزاری یک همایش قانونی و نوشتن مطلبی انتقادی در وبلاگ خود، که در آن از مقام های محلی استان سیستان و بلوچستان انتقاد کرده بود، به همراه برادرش و چند تن از اعضای انجمن بازداشت شد و پس از طی یک پروسه ی قضایی ناعادلانه و غیرقانونی، در ۱۴ مرداد ماه سال ۱۳۸۷ اعدام شد.
آقای مهرنهاد ۱۶ ماه در سلول های اداره ی اطلاعات تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی جهت اعترافات غیر واقعی و گفتگوی تلویزیونی قرار گرفت .
گفته می شود حدود بیست نفر از نزدیکان مهرنهاد که در کادر اصلی و شورای مرکزی این نهاد مسالمت آمیز و مدنی فعالیت می کردند، دستگیر و بعضاً با محکومیت های سنگینی مواجه گردیدند…
هرچند فعالیت های مدنی و مسالمت آمیز یعقوب مهرنهاد در خاک پر مصائب بلوچستان به قیمت جان او تمام شد اما راهی که او پیمود و طلیعه دار آن گشت پر فروغ تر از قبل در جامعه بلوچستان رهرو یافته است…
یادش گرامی
23 ژوئن 2014 ۹
درود بر روان این مردان دلاور ایشان هم رزمان یعقوب لیث صفار
هستند و مدافعان ایرانی آزاد
من از ایرانی بودن خود شرم می کنم.جوانان بلوچ را می کشند جوانان کرد را می کشند جوانان عرب خوزستان را می کشند هر چند تمام مردم ایران آسیب دیده اند ولی ستم این جنایتکاران بر اقوام این سرزمین قابل بیان کردن نیست.امروز متاسفانه روشنفکرانی که در دهه ۵۰ بر طبل خشونت و قیام مسلحانه ،بر طبل شعارهای تو خالی امپریالیسم بازی و استکبار ستیزی و آخوند مترقی!می کوبیدند حتی حاضر نیستند که از ساحت مقدس اقوام ایران عذر خواهی کنند.اصول متحجرانه و واپس گرای قانون اساسی مانند اصل ۱۱۰ که تمام قدرت کشور را به واپس گراترین و آدم کش ترین طبقه جامعه سپرده و اصل ۴۵(انفال) آن که تمام ثروت کشور را به پای ملایان کثیف ریخته،پیش چشم جبهه ملی ایران(سحابی و یزدی و بازرگان و …) و با تایید آنها نوشته شد و امروز نیز همین جماعت مفلس و ساده لوح که در ۲۸ مرداد کاشانی به ایشان خیانت کرد و بهمن ۵۷ باز هم دنبال مشتی آخوند راه افتادند تا خمینی بر سرشان بزند و مرتدشان بخواند،هر حرکت آزادی خواهانه اقوام ایران را با چوب تکفیر تجزیه طلبی می کوبند.من فارسم ولی خود مختاری و اداره کامل امور محلی توسط اقوام این سرزمین را حق انسانی ایشان میدانم و حتی اگر بخواهند از ایران مستقل شوند کسی حق ندارد مانع آنها شود.معتقدم کرد ،لر،بلوچ،فارس،عرب،گیلک بهتر است برادر یگدیگر باشند تا هم وطن.