آخرین به روز رسانی چهارشنبه, نوامبر 22, 2023
20 مارس 2014 admin دستهبندی نشده ۲۲
پروفسور پرویز کردوانی متولد سال ۱۳۱۰ در روستای مندولک گرمسار و جغرافیدان ایرانی است که به دلیل آثار ارزشمندش در زمینه ی علم کویر، “پدر کویرشناسی ایران” لقب گرفته است. او که تاکنون دو دوره استاد نمونه ی دانشگاه تهران شده و به عنوان چهره ی ماندگار در زمینه ی جغرافیا هم برگزیده شده است، تالیف بیش از ۲۰ جلد کتاب و ده ها مقاله ی علمی به زبان های فارسی، انگلیسی و آلمانی و سخنرانی های متعدد در مجامع علمی داخلی و خارجی را نیز در کارنامه ی خود دارد.
پروفسور کردوانی، نظریات جدید و در عین حال جنجال برانگیزی در رابطه با دریاچه ی ارومیه دارد و معتقد است که این دریاچه باید “خشک” شود: “دریاچه ی ارومیه در حال حاضر از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و سیاسی باید خشک بشود و تبدیل به یک پارک گیاهی و حیوانی زیبا شود.”
پدر کویرشناسی ایران در گفتگوی اختصاصی با ماهنامه ی خط صلح می گوید که تمامی طرح هایی که برای احیای دریاچه ی ارومیه پیشنهاد می شود، ناکارآمد خواهد بود و تنها برون رفت از این شرایط، تغییر کاربری آن است…
آقای کردوانی، بگذارید گفتگو را این طور آغاز کنیم، اساساً چه شد که دریاچه ی ارومیه به این روز افتاد؟
من خودم و به سال ۱۳۴۵ که از خارج کشور به ایران بازگشتم، بنیان گذار دانشگاه ارومیه هستم و عاشق دریاچه ی ارومیه ام و بیش از هر کسی آن را دوست داشتم، اما این دریاچه را نفهمیدند. آن زمان(از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷) که حدود دو سال و نیم در ارومیه بودم، دائماً در اوقات فراغت و یا در اردوهای علمی که برای دانشجویان می گذاشتیم، به دریاچه ی ارومیه می رفتیم و داستان من با این دریاچه از این جا شروع می شود.
بهتر است که قبل از شروع، اندکی هم درباره ی تاریخچه ی این دریاچه بگویم: با بالا آمدن آتشفشان کوه سهند، دو چاله ایجاد شد که در یکی از این چاله ها در آن زمان آب جمع شد و به دریاچه ی ارومیه تبدیل شد. اهمیت آن هم بسیار زیاد بود. در سال ۱۳۲۵ که برای شناسایی آب مملکت اقدام کردند، مجبور بودند دست به تقسیم بندی بزنند و ایران را به ۶ حوضه ی آبریز تقسیم کردند؛ یکی از این حوضه ها، رودهایی بودند که به دریاچه ی ارومیه می ریزند و از همین جا می توان فهمید که تا چه حد این دریاچه بزرگ و مهم بود و به تنهایی یک حوضه ی آبریز بود و غیر از بارندگی سطحی خودش، ده ها رود از رودهای آذربایجان غربی و شرقی و کردستان و همین طور سیمینه رود و زرینه رود به آن سرازیر می شدند و آب های زیر زمینی هم به آن می ریختند. آن زمان این قدر این دریاچه آب داشت که حتی از سطح اش بالاتر می زد. البته این دریاچه آب فوق العاده شوری دارد- منتها نه به اندازه ی بحرالمیت که در مرز اردن و فلسطین قرار دارد- و ماهی در آن به عمل نمی آید و فقط موجود زنده ای به نام آرتمیا در آن زندگی می کند و بهترین غذا برای ماهی و میگو و هم چنین پرندگان است. ضمناً در این دریاچه که یک اکوسیستم آبی بود، ۱۰۲ اکوسیستم خاکی هم به وجود آمده بود؛ یعنی ۱۰۲ جزیره داشت که یکی-دو مورد از این جزیره ها مسکونی و دارای حیات وحش بود. علاوه بر این، در حاشیه ی دریاچه یک اکوسیستم حیوانی نظیر گاومیش تشکیل شده بود(گاومیش حیوانی ست که نیاز به آب دارد و باید دائم برود در آب بخوابد، تا خنک شود و هم چنین بدنش را گل بگیرد که بعد از بیرون آمدن از آب، مگس و پشه نیشش نزنند)، دورتادورِ دریاچه هم-همانند دورِ یک کاسه- لجنزار ارزشمندی که دارای هومات سدیم(هوموس و نمک) است، تشکیل می شد و برای درمان بسیاری از امراض مفید بود. این دریاچه همین طور برای شهرستان های غربی هم جوار-عجب شیر، اسکو، بناب، ملکان و آذرشهر- تولید باد و هوای خنک می کرد؛ اما خب ما لیاقتش را نداشتیم و مثلاً اگر دست کشوری مثل آلمان بود، می دانستند که چطور از آن مراقبت کنند.
بعد از انقلاب و با توسعه ی شهر و صنعت و کشاورزی، نیاز جامعه به آب بیش تر شد و شروع به سد سازی کردند. وقتی سدها ساخته شد، آب کشاورزی که تازه می خواستند آن را توسعه هم بدهند تا به امریکا وابسته نباشند، کم شد. امکانات برای کشاورزی فراهم شده بود و وزارت جهاد و کشاورزی کود و سم و غیره در اختیار کشاورزان می گذاشت و وزارت نیرو هم اجازه ی زدن چاه را داد. با این روند، آب دریاچه را با استفاده از این چاه ها کشیدند و حدود چهارده سال پیش، مردم و مسئولان کم کم متوجه کم شدن آب دریاچه شدند. همین شد که صدای طرفداران افراطی محیط زیست درآمد-خیلی ها فقط طرفدار محیط زیست هستند و فکر و برنامه ریزی در این زمینه ندارند- که، باید به این دریاچه آب داد. اما همین آب دادن به دریاچه، شهرستان های اطراف را در معرض جیره بندی آب قرار داد و خب از آب صنعت و کشاورزی هم که نمی شد کم کنند که آن ها باید توسعه پیدا می کرد! طرفداران محیط زیست می گویند که سدها موجب خشکی آب دریاچه شدند، در حالی که سدها باعث بیش تر شدن و ذخیره ی آب می شوند و اگر سهم هر بخش به آن تعلق می گرفت، این مشکلات هم پیش نمی آد، اگر سهم دریاچه ی ارومیه را هم می دادند، خشک نمی شد. به نظر من مشکل از سدسازی نیست، مشکل از قوانینی است که جمهوری اسلامی گذاشته و در بسیاری از زمینه ها، مشکل ساز شده است. گفتند اول شرب انسان مهم است و باید آب را به شهرها داد(که در شهرها کارواش بسازند و یا برای ایجاد فضای سبز، توی خیابان آب بپاشند!) و بقیه ی آب هم به صنعت و کشاورزی تعلق گیرد و دست آخر اگر آبی اضافه ماند، به منابع طبیعی اعم از باتلاق ها و تالاب ها اختصاص پیدا کند.
با این حساب، به نظر شما علت اصلی مرگ دریاچه ی ارومیه رشد کشاورزی است؟ چرا هیچ گونه نظارتی روی این مسئله صورت نگرفت؟
ببینید در مرداد سال گذشته، آقای نادر قاضی پور، نماینده ی مجلس ارومیه، به من نامه ای نوشتند که جناب آقای پروفسور کردوانی، خواهشمند است که جنابعالی با تحلیلی که دارید، برنامه ی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت خود را برای دریاچه ارائه کنید. به سرعت بلند شدم و به منطقه رفتم اما دیدم که نه خیر! این دریاچه ی عالی و زیبا را نفهمیدند و مریض اش کردند. طوری هم مریض اش کردند که در حال نابود کردن دو استان است. در طی این همه سال که همه نظریه می دادند که باید سدها شکافته شود و آب آن را به ارومیه بریزیم، غافل از این بودند که کشاورزان برای تامین آب در حال چاه زدن، دور تا دورِ دریاچه هستند. در ابتدا ۶ هزار چاه زدند اما با این حال مشکل خاصی به وجود نیامده بود، اما بعدها ۱۸ هزار چاه غیرمجاز زدند و این قدر سطح چاه ها پایین رفته که انگار دریاچه را سوراخ کرده؛ مثلاً در عجب شیر، چاهی به عمق ۹۰ متر زدند و این در حالیست که حداکثر عمق دریاچه ی ارومیه ۱۶ متر است؛ آن هم در قسمت شمالی اش و جایی که پلی به نام “پل شهید کلانتری” ساختند. این سوراخ بودن دریاچه، باعث می شود که آب شور به تمام دشت ها بزند، و دشت ها را شور کند. مثل بانکی می ماند که دائم بانک مرکزی و مردم در آن پول می ریزند و خبر ندارند که کسی صندوق بانک را سوراخ کرده و در حال غارت پول هاست. مثال دیگری برایتان می زنم: فرض کنید که من یک بشکه ی قدیمی و باستانی از دوران هخامنشی در منزل ام دارم و سال هاست که در آن آب نگه می داریم و به میهمان هایمان نیز برای ژست گرفتن از همان بشکه آب می دهیم! کف این بشکه اما مدتی ست که پوسیده و وقتی درونش آب می ریزیم، نشت می کند و فرش و مبل و زندگی مان را خراب می کند؛ پس تنها کاربری اش این می شود که به عنوان یک شی زینتی از آن استفاده کنند.
مشکل این بود که این مریضی دریاچه را پنهان کردند. چرا مسئولان نیامدند به مقامات بالاتر، به رئیس جمهور و یا به رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست بگویند؟ خانم ابتکار گفته که اگر دریاچه ی ارومیه خشک شود، نه تنها کشاورزی و روستاهای ما، بلکه تمام شهرهای اطراف هم نابود می شود. اما این طور نیست و اتفاقاً این دریاچه هرچه بماند، بیش تر خرابی به بار می آورد. خب بسیاری از مسئولان چون تخصصشان این نیست، مشکل دریاچه ی ارومیه را نمی دانند.
در حال حاضر، آیا راه نجاتی برای این دریاچه وجود ندارد؟ از آن مهم تر؛ تا به حال چه راه حل هایی مطرح و یا اجرایی شده است؟
به نظر من این دریاچه سرطان گرفته و سرطانش هم پیش رونده است؛ مثل کسی که سرطان معده گرفته و اندکی بعد به کبد و روده اش هم آسیب می زند. هرچه بماند، ضرر بیش تری هم می زند. حالا برایتان علتش را توضیح می دهم.
در طی این سال ها به اصطلاح راه حل هایی مطرح شد؛ از قبیل این که سدها را بشکافید و تمام آب آن را به دریاچه بدهید که خب وزارت نیرو گفت امکانش نیست و طبق قانون شرب در اولویت است و استاندارها و نمایندگان مجلس هم راضی نمی شدند. بعد گفتند از رود ارس آب بگیریم و به دریاچه بدهیم که آن هم امکان پذیر نبود چرا که با کشورهایی نظیر ارمنستان و آذربایجان شریک هستیم و آن ها اجازه نمی دهند. گفتند بیاییم از راه باروری ابرها دریاچه ی ارومیه را پر آب کنیم، که خب آن هم نشد. گفتند سیستم آبیاری را به قطره ای و بارانی تبدیل کنیم و به کشاورزان هم بگوییم، گیاهانی بکارند که، آب کم تری نیاز دارند که در مصرف آب صرفه جویی شود و این میزان صرفه جویی شده را دریاچه بدهیم، که این هم نشد. خواستند آبخیزداری کنند، که متوجه شدند با این روش زودتر دریاچه خشک می شود! چرا که آبخیزداری یعنی این که در بالای ارتفاعات و در آبخیزها روش هایی را به کار بگیرند که آب(که به همراه گل و لای است)جاری نشود و مثلاً در بالای سدها همیشه باید آبخیزداری بکنند که عمر مفید سدها بیش تر شود و گل و لای کمتر به داخل آن برود و یا حتی گفتند که از آب دریای خزر برای پر کردن دریاچه ی ارومیه استفاده کنیم که خب دیدند باید پمپ بزنند و برقی که چنین پروژه ای مصرف می کند، به اندازه ی انرژی کل کشور است و بسیاری پیشنهادات و اقدامات دیگری که انجام شد و بی نتیجه بود… حالا من هم پیشنهادی دادم؛ ما رودی به نام “زاب کوچک” داریم که تمام آب آن از زمان شاه تا بعد از انقلاب، به عراق می ریزد. (زاب کبیر یا بزرگ هم در خودِ عراق است) و من گفتم که بیاییم آب این رود را از طریق تنگه ی”گرژال” که بین پیرانشهر و سردشت است، برگردانیم. طرفداران محیط زیست گفتند که این کار پنج سال زمان می برد و تا آن موقع، دریاچه خشک می شود؛ دریاچه همین الان به آب احتیاج دارد و دائم شورا تشکیل دادند و سمینار برگزار کردند!
جناب کردوانی، شما نظریه ای در رابطه با خشک کردن دریاچه ی ارومیه و تبدیل آن به پارکی گیاهی دارید. اگر امکان دارد لطفاً کمی بیش تر در مورد این نظریه و خشک کردن دریاچه ی ارومیه بگویید.
ببینید برای درمان این دریاچه ی مریض، متخصصین ۵ کشور را که با مشکلات دریاچه هایی نظیر آرال و وان ترکیه آشنایی داشتند، آوردند اما هیچ کس نتوانست درمانش کند، چون به کسی نمی گفتند که زیر این دریاچه سوراخ است. حالا بعد از این همه سال، و پس از مناظره ای که در تلوزیون گذاشتند، اخیراً وزیر نیرو این مشکل بی آبی دریاچه را جدی دید و با ریاست جمهوری صحبت کرد و گفت که این موضوع خیلی مهم است و یک شخص مهم را برای آن در نظر بگیرید! حالا هم که معاون رئیس جمهور در راس هرم قرار دارد و آقای کلانتری که مسئول کشاورزی بود، مسئول این کار شده و البته مسئولیت را با تشکیل کارگروهی به دانشگاه های شریف و تهران و خوارزمی و علم و صنعت در تهران و دانشگاه آذربایجان غربی و شرقی و استانداران این دو استان و همین طور استان کردستان، سپرده که این ها تا اردی بهشت ماه ۹۳ طرحشان را برای احیای دریاچه تهیه و اجرا کنند.
اما همه ی این کارها هم که انجام شود، من به شما قول می دهم که دریاچه ی ارومیه احیا نشود؛ چرا که خوشبختانه-تاکید می کنم که خوشبختانه- آبی نیست که به دریاچه بدهند و روز به روز هم وضعیت آب بدتر می شود. روزبه روز بیش تر شهرها و کشاورزی و صنعت توسعه پیدا می کنند. اگر آب هست، بروند و دریاچه را پر کنند و منِ کردوانی هم در برابر سوراخ بودنش، سکوت می کنم. این دریاچه به ۲۸ میلیارد متر مکعب آب احتیاج دارد و اگر حتی سالی ۱ میلیارد متر مکعب هم آب به آن ریخته شود، ۲۸ سال طول می کشد که دریاچه پر شود؛ به شرطی که هیچ آبی تبخیر نشود و زیر دریاچه هم سوراخ نباشد! پس این کارها تماماً وقت تلف کردن است و رویشان نمی شود که بگویند نمی شود کاری کرد. باید حقیقت را گفت تا مردم را هم از این حالت عزاداری و ناخوشی روحی-روانی بیرون آورد. ریختن آب به دریاچه ی ارومیه، خیانت است. باید ۴ هزار میلیارد تومان هزینه کنند و کانال بزنند، آب کشاورزی و صنعت و مردمِ تشنه را قطع کنند که در نهایت تمام این آب ها شور شود و همین آب شور، از زیر دریاچه خارج شود!؟ این حرف من تا اردی بهشت ماه ثابت خواهد شد و چند روز پیش هم که متخصصان آلمانی آمدند و گفتند که برای این دریاچه کاری نمی شود کرد و باید تبدیل به پارک خورشیدی بشود و این همان حرف هایی ست که من سال هاست می زنم.
پس تکرار می کنم، این دریاچه خیلی عالی بود و من عاشق این دریاچه بودم اما این دریاچه مریض است و فایده ای ندارد؛ پس بیاییم کاربری اش را تغییر دهیم. این دریاچه در حال حاضر از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و سیاسی باید خشک بشود و تبدیل به یک پارک گیاهی و حیوانی زیبا شود. دریاچه ی ارومیه، مثل مریضی است که مدت هاست باید بمیرد اما در همین حال نزار نگه اش داشتند و اذیت اش می کنند.
اولین کاری که می کنند باید نمک دریاچه را جمع کنند. این نمک، خودش منبع درآمدی عظیم است؛ عدو شود سبب خیر، گر خدا خواهد. برای تولید نمک، چه هزینه ی هنگفتی باید کرد، اما ندانسته برای ما میلیاردها تُن نمک به وجود آمده. این نمک باید هرچه زودتر جمع شود که نه از زیر، زمین های کشاورزی و آب های روستاییان را شور کند و نه از سطح، ریزگردها توسط باد به شهرستان های شرق دریاچه آسیب بزند. از طرف دیگر چون مردم منطقه نمی دانند، این نمک ها را جمع می کنند و می خورند و دچار بیماری های خطرناک می شوند و هیچ پزشکی هم علت را متوجه نمی شود؛ غافل از این که این نمک ها سم است، صنعتی اند و نمک طعام نیستند. مثلاً آقای پروفسور اعلاء نمونه ای از این نمک را به کالیفرنیای امریکا برده و آن جا روی آن آزمایش انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که این نمک بهترین ماده برای تولید خمیر دندان است.
باید تمام پروژه های استخراج نمک در کشور را تعطیل کنند و بیایند اول نمک این دریاچه را تخلیه کنند، اگر این چنین کنند، یک ساله تمام این نمک برداشت می شود و اگر آن را هم بفروشند که تمام هزینه های دریاچه نیز از این طریق تامین می شود. البته ضمن جمع آوری نمک، باید دورتا دورِ این دریاچه را کانال بزنند که یک قطره آب هرز هم وارد دریاچه نشود؛ که قبلاً گفتم دریاچه باید هرچه سریع تر و کاملاً خشک شود.
بعد از این کار و تراشیدن نمک و صاف شدن سطح دریاچه، بیایند به قُطر ۱۰ سانتی متر، ماسه و شن را (۹۰ درصد ماسه و ۱۰ درصد شن، چرا که اگر ماسه ی خالی باشد، به علت سبکی، باد آن را می برد) به همراه مقداری تخم گیاه، به سطح دریاچه بپاشند. این منطقه ۳۰۰ میلی متر بارندگی دارند و ظرف پنج-شش سال، آن جا به لاله زار و پارک گیاهی تبدیل می شود، بعد هم در آن گوزن و گورخر و مقداری از این حیوانات رها کنند. در نتیجه دریاچه ی ارومیه به بزرگ ترین پارک گیاهی و حیوانی ایران و جهان تبدیل خواهد شد. ضمناً ۱۰۲ جزیره اش را هم می توانند مجدداً احیا کنند، که هم جاذبه ی توریستی دارد و هم طبیعی ست. آن قدر این جا زیبا خواهد شد که مردم نیز، خاطره ی مردن دریاچه ی ارومیه را فراموش خواهند کرد؛ مثل بچه ی زیبایی که می میرد اما چند سال بعد، خدا بچه ی دیگری به پدر و مادرش می دهد که زیباتر از آن است. اگر هم این طرح زیاد هزینه دارد، بیایند گیاهان و درختانی که به شوری مقام هستند، بکارند و جنگل مصنوعی درست کنند. بعد هم می شود تجهیزاتی در این جنگل کار گذاشت و برای تمام ایران انرژی خورشیدی ذخیره کرد. با توجه به حساب-کتاب های خودِ من، ما ۲۰ سال دیگر، وارد کننده ی انرژی خواهیم شد و نفتمان هم تمام می شود و این یکی از بهترین برنامه ریزی های بلند مدت برای آینده است.
با تغذیه ی مصنوعی آب های زیر زمینی هم باید آب های شور شده ی چاه ها را شیرین کنیم که از ویرانی آن منطقه جلوگیری بشود و روستاهای تخلیه شده را هم احیا کنیم.
در رابطه با مشکلاتی که خشکی دریاچه ی ارومیه برای مردم منطقه ایجاد کرده، تاکنون چه میزان آواره ی زیست محیطی به وجود آمده؟
همین آقای نادر قاضی پور که خدمتتان گفتم، چند وقت پیش مصاحبه ای با خبرگزاری خانه ی ملت کردند و گفتند که: ۵۰ روستای اطراف ارومیه، تخلیه و خالی از سکنه شدند.
آقای مسعود محمدیان، رئیس جهاد کشاورزی استان آذربایجان شرقی هم در مصاحبه اش با رسانه ها اعلام کرد که: ۲۰۴ هزار هکتار از زمین های کشاورزی بر اثر آبیاری از چاه هایی که اطراف دریاچه هستند، تحت تاثیر مستقیم پس روی آب این دریاچه قرار دارند و به نمکزار تبدیل شدند و این را بازرسی کل کشور هم تایید کرده. آقای محمدیان همان موقع گفتند که آب های تبریز هم-حالا با این همه فاصله- در حال شور شدن است. مدتی هم هست که اعلام کردند که ۱۹ روستا، حتی آب چشمه هایشان هم شور شده.
آقای گرشاسبی، معاون آبخیزداری هم همین سه ماه پیش(تازه دارند حقیقت را به همه می گویند)، در مصاحبه با روزنامه ی اطلاعات گفت: در دریاچه ی ارومیه معضل دیگری تحت عنوان پیشروی آب شور، از طریق کف دریاچه به سمت دشت های کشاورزی همجوار به وجود آمده است. چون برداشت از سفره ها بیش تر از تغذیه است(همان چاه های غیر مجازی که گفتم) و آب جایگزین از بالادست به سفره ها نفوذ نمی کند، از این رو آب شور، به سمت سفره ها و چاه های آب دشت های کشاورزی دریاچه ی ارومیه، در حال پیش روی است که باید از آن به عنوان یک بحران بزرگ یاد کرد.
دلایل هم همان هاست که خدمتتان گفتم؛ در واقع دریاچه در حال انتقام گرفتن از کشاورزان است؛ یعنی کشاورزان با زدن چاه، آب سطح دریاچه را گرفتند و خشکش کردند و حالا دریاچه از زیر آب شور به زمین های آنان می فرستد و زمین های کشاورزی را نابود می کند. پس حرف هایی که سال هاست می زنم، بیخود نیست و تماماً مستند است منتها گوش شنوایی در کار نیست.
خب این این اولین تالاب و دریاچه ای که دچار این بحران شده نیست و آخرین هم نخواهد بود؛ کما این که در حال حاضر وضعیت تالاب انزلی و یا تالاب بوجاق بندر کیاشهر هم مساعد نیست. با این حساب سرنوشت تالاب های کشور در گرو چیست و چه می شود؟
همه ی آب های که ایران دارد، برای تالاب ها بود. اما ما لیاقتش را نداشتیم. انسان همه چیز را نابود کرده. البته امکان احیای بقیه ی دریاچه ها هست و دریاچه هایی مثل طشت، نی ریز و یا دریاچه ی هامون را می شود درمان کرد چرا که فقط آب آن ها برای استفاده ی شهرها گرفته شده و دور و برشان چاه حفر نکردند. مشکل سایر دریاچه ها و تالاب ها، به هیچ عنوان در حد دریاچه ی ارومیه نیست و اصلاً مشابه بیماری این دریاچه در جهان هم نیست.
این مسئله فقط مربوط به تالاب ها نیست. رود کارون هم که خشک شده، باز از بی لیاقتی ما بوده و این که طرح های بدون برنامه ریزی در کشور اجرا می شود. می گویند به یک استان آب بدهیم تا آباد شود؛ در حالی که من معتقدم اگر می خواهیم استانی را نابود کنیم، باید به آن آب بدهیم. چرا که به شهرها آب می دهند و آبادش می کنند، اما به روستاییان و کشاورزی نمی دهند. در نتیجه مهاجرت به شهرها زیاد می شود و از این طریق شهرها جمعیت اش چند برابر شده و دچار کمبود آب می شوند. آب را از کارون گرفتند و به اصفهان دادند، اما در حال حاضر الان اصفهانی ها آب ندارد و تشنه تر هم شدند و خوزستان هم نابود شد. در کارونی که کشتی رانی می شد و تا سال ۷۲ این قدر پر آب بود که شهر اهواز را آب می گرفت، الان سبزی می کارند! یا الان ارتش و سپاه در کارون رژه می روند!
عده ای از کارشناسان معتقدند که احداث میان گذر دریاچه ی ارومیه(پل کلانتری)، یکی از عوامل مهم در خشکسالی این دریاچه بوده. شما تاثیرات کمی و کیفی این پل بر دریاچه ی ارومیه را تا چه حد می دانید؟
اولاً که با این شرایط همان بهتر که دریاچه خشک شود! اما من چنین اعتقادی ندارم و این پل اصلاً تاثیری روی خشکی نداشت. این پل قبل از انقلاب هم قرار بود به شکل فلزی ساخته شود و کمانی باشد و برای احداث اش خاک نریزند؛ چهار باند برای اتوموبیل ها و دو باند هم برای راهن آهن داشته باشد. بعدها آمدند و کوهی را که در قسمت غرب دریاچه بود و البته خاکی بسیار غنی داشت، کندند و خاکش را ریختند و این پل را ساختند. مسئله این است که مهم ترین منبع آبی دریاچه سیمینه رود و زرینه رود که در جنوب دریاچه واقع شدند، هستند و آن بالا آبی نبود که خشک شود…
جناب کردوانی، بسیار متشکر از این که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
23 ژوئن 2014 ۹
ما به ترکی مثلی داریم که میگه اوغول اوغول اولسانئینیر دده مالینی اوغول آخماق اولسا یئنه نئینیر دده مالینی (یعنی اگر پسر باشعور باشد نیازی به ارث پدری ندارد اگر بی شعور باشد بازم نیازی به ارث پدری ندارد حالا این مسئولان ما تنها چیزی که به فکرش نیستند مملکت وملت است فعلا بشاراسدمهمتره
سلام بر استاد بسیار غزیز جناب اقای کردوانی . استاد عزیز این مطالبی که فرمودید همه درست اما چرا با مسولین رده بالای کشور مطرح نمیکنید تا هرچه سریعتر اقدام کنند چون تاخیر در اجرای اینگونه مسائل یک روزش به اندازه سالها اسیب میرساند . با احترام
مطلب مفیدی بود هر چند تلخ
احتمالا اگر پرفسور پدر دریاچه شناسی ایران بودند می گفتند کویر لوت و دشت کویر را بکنیم دریاچه ی اورمیه. خیلی هم شیک و مجلسی. فرزند جدیدی متولد می شود.
من خودم پزشک هستم. ماهر بیمار سرطانی رو اتوتازی که از راه رسید اتوتازی نمی کنیم استاد.
استاد گرامی نظر شما بسیار متین و سنجیده است، اما مگر مسئولین چکار دارند میکنند، آنها هم دارند همین کار را میکنند ، چند دهه است که دارند تلاش میکنند تا دریاچه خشک شود ! اینکه حقایق را نمیگویند! چه را بگویند! مثلا با دو تا هواپیمای ساخت دهه ۵۰ شوروی که نه میتواند بالای ابرها بپرد و نه میتواند داخل ابرها شود و از آن بدتر گروه پروازی و عملیاتی نا آشنا به باروری آبرها نمیشود ابرها را بارور کرد!
و اما عاقبت دریاچه که با آن از حالا چه بکنیم بنظرم از اان غیر ممکن است که کاری انجام بدهند ، باید صبر بکنیم تا کاملا خشک بشود و بعد خواهید دید که طرحهائی بهتر از طرح شما از هر طرف از جانب مسئولان دلسوز جاری خواهد شد آنهم طرحهای نان آب دار! .پاینده باشید.
از بیانات شارلاتان پرویز کردوانی :
“دریاچه ی ارومیه در حال حاضر از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و سیاسی باید خشک بشود و تبدیل به یک پارک گیاهی و حیوانی زیبا شود”!!!!
این مردک که معلوم نیست کویر شناس است، یا دریاچه شناس، یا اقتصاددادن، یا جامعه شناس، یا متخصص فرهنگ، و یا سیاستمدار، ولی یقینا دشمن قسم خورده ملت تورک و محیط زیست #آزربایجان است، کلیه راه حلها و پیشنهادات جهت جلوگیری از خشکیدن(خشکاندن) دریاچه #اورمیه را رد می کند، و توضیح نمی دهد که چگونه می توان روی میلیاردها تن نمک، پارک زیبای گیاهی و حیوانی ایجاد کرد؟!!!
آقای خوش برخورد اگه شما متن را کامل مطالعه میفرمودید متوجه میشدید که برای اون هم راه حلی پیشنهاد کرده اند شما هم اگر راه بهتری سراغ دارید به جای فحاشی راهکار ارائه بدید!
Man mundam in busharafe zenaczade khodesho chi hesab karde be khoda mikoshamesh
آقای کردوانی، حالا شما پروفسور هستی، باش. چهره ی ماندگار شدی، شده باش. در فلان دانشگاه درس خواندی، خونده باش. اما مهم اینه که قدِ پشه هم برای مردم ارزش قائل نیستی و طرف حکومت را می گیری. هنوز یادم نرفته که در دو تا سخنرانی هات چطور مردمی که به خشکی دریاچه اعتراض کردند را ضد انقلاب خطلاب کردی و فعالین دلسوز محیط زیست و آذربایجان را مشتی آدم احساسی که هیچ چیزی حالیشون نیست. بله خب. فقط شما همه چی حالیته تو این مملکت. اون قدر هم جدی توضیح می دی که چطور باید دریاچه رو به پارک تبدیل کرد که آدم فکر می کنه داری شوخی می کنی. خزر هم دریاچه ست. اگر سن شما قد می داد، حتماً بیست سی سال دیگه برای اونجا هم یک طرح خشکی می دادی.
خجالت داره واقعا
دانایان دانند ……..مدتهاست میشنوم که گروهی از طرفداران محیط زیست از این تجویز وجراحی برای دریاچه ارومیه از سوی دکتر کردوانی به شدت انتقاد میکنند . ولی با توصیف ایشان پیداست دریاچه متاسفانه محکوم به مرگ است اما اعضاء حیاتی اش میتواند زیر ساخت سرزمینی سبز و شاداب شود .
باور نکردنیست این همه نادانی، این همه فریب، این همه حرف بی ارزش. دریاچه سوراخ دارد؟ دریاچه بشود پارک خورشیدی؟ دریاچه را به دو قسمت کرده اند؟ مردم ایران را نادان حساب کرده اید؟ چیزی بگویید، جناب استاد که به عقل جور در بیاید. شوربختانه در این خراب آباد افسوس خوردن تنها کاریست که از ما بر میاید. ایران است که بر باد است.
شما متاسفانه مریضی ؟
دریاچه سوراخ دارد؟ جناب کردوانی ما را چه فرض کرده ای؟ مگه حوض بتنی ست که سوراخ داشته باشد. چرند نگویید لطفا. حتی بچه دبستانی میتواند درک کند که آب از کف یک بستر لایه های زیر زمینی را به مرور پر میکند ولی اسمش سوراخ نیست.
نمیخواهد برای ما پارک و این چیزها بسازید شما که عرضه نگهداری آنچه از طبیعت ایران باقی مانده است را در هیچ استانی ندارید به فکر جدیدش نباشید لطفا استاد نمای عزیز
از مطالعه نظرات جناب دکتر و اطلاعات خودم متوجه شدم مشکل دریاچه ارومیه کاهش آب ورودى و افزایش برداشت آب از طریق چاههاى کشاورزى است که هر دوى این مشکلات به نوعى در ارتباط با هموطنانیست که در کنار این دریاچه زندگى میکنند و در صورت خشک شدن دریاچه خود بیشترین ضرر را متوجه خواهند شد! این که یک نسل براى توسعه، منابع طبیعى را بگونه اى استفاده کند که نسلهاى دیگر تا سالها تاوان آن را بدهند نشانه فقر فرهنگى در امور حاکمیتى است. بلایى که از بعد از انقلاب در بسیارى از منابع طبیعى کشور رخ داده است. بنظرم آنچه جناب دکتر بیان نموده اند تنها راه دردناک باقیمانده براى حفظ شرایط موجود بنفع صاحبان قدرت است که در حال کشاورزى صنعتى و سنتى در اطراف دریاچه با استفاده از آب سدها و چاهها میباشند. اگر واقعاً هموطنان مجاور دریاچه از خشکى آن نگرانند خود از طریق ارگانهاى مردم نهاد باید اولین گروهى باشند که نسبت به ارتقا سطح فرهنگى بمنظور عدم تعدى به منابع طبیعى کوشا باشند. سهم ما از منابع طبیعى کشور فقط یارانه نیست، گاهى جلوگیرى از دست اندازى دیگران به منابع طبیعى حق مسلم ماست. اتفاقى که با وجود باندهاى قدرت در شرایط فعلى کشور بنظر غیر ممکن میرسد. لذا شاید راه حل استاد بیابان شناسى عزیزمان پر بیراه نباشد و در کنار آن تنها کافیست کتابهاى جغرافیاى خودمان را اصلاح کنیم و بجاى دریاچه زیباى ارومیه بنویسیم: ” کویر ارومیه”!!!
چیزی که من از صحبتهای ایشان فهمیدم را اینست که : اطراف دریاچه چاه های عمیق حفر کرده اند و از آن بیش از حدی که بارش بتواند جبران کند برداشت می کنند ، در نتیجه آب شور دریاچه وارد سفره های زیر زمینی میشود. ایشان اسم این وضعیت را گذاشته اند “سوراخ شدن دریاچه” و می گویند کاریش نمی توان کرد! ولی نمی گویند چرا! آیا اگر برداشت از این چاهها را که آبشان هم شور شده متوقف کنند روند ورود آب شور به سفره های زیر زمینی متوقف نمی شود؟ فکر می کنم این کار ساده تر از تغییر دادن اکو سیستمی با این وسعت باشد. اصولا نمی فهمم چطور یک دانشمند می تواند در مورد دستکاری محیط زیست آن هم با این ابعاد وسیع با این اطمینان صحبت کند و به نتیجه خوش بین باشد!!
این گرمسار به حق که بهترین شهر نه تنها در ایران که در جهان است. احتمالاً نوابغ دیگری جز جناب کردوانی و احمدی نژاد هم دارد و بنده و بی خبرم!
آخه آقای پرویز کردوانی، جناب پروفسور، چهره ی ماندگار، به نظرت این درست است که به خاطر توسعه ی کشاورزی برای عدم وابستگی به غرب در سی و چند سال اخیر، ارومیه ها نابود بشوند؟ اگر نیست، چرا شهامت گفتن تغییر و توقف سیاست های غلط را ندارید؟ چرا شمایی که سواد و جایگاهش را دارید، برای جلوگیری از نابودی های بیش تر حرفی نمی زنید؟ یعنی برای بقای یک حکومت یا نوعی سیاست، باید انواع منابعی که در حالت طبیعی و حتی در صورت عدم مراقبت آن چنانی و نامساعد بودن شرایط طبیعی(مثلاً کمبود بارندگی) هم صدها سال دیگر در اختیار مردم بود در طی چند دهه نابود کنیم؟ آیا چاه های نفت همین طور بی رویه استخراج نشدند؟ آیا درخت ها همین طور بی رویه قطع نشدند؟
مردم این قدرها هم احمق نیستند که علل را ندانند و مقصر را نشناسند. اگر هم ابهاماتی وجود داشته باشد، تاریخ به بهترین نحو همه چیز را نشان خواهد داد. نگران نباشید.
متاسفم که از لفظ پروفسور برای هر شخص ناقابلی استفاده میشه. شخصی که تنها ۲ مقاله در مجامع علمی معتبر داره . این پیشنهاد دکتر کردوانی بیشتر شبیه فرضیات رویایی ادامه زندگی بشر در کرات دیگر است که توی داستانهای تخیلی شنیدیم. ( احداث پارک بر روی زمینی به وسعت بسیار زیاد که میلیونها تن نمک داره) آقای دکتر ساختن پارکی به مساحت ۱۰۰۰۰ متر مربع در شرایط مطلوب از زمان عقد قرارداد تا اتمام سالها زمان می برد.مصاحبه رسانه های متعدد با دکتر کردوانی و تکرار پیشنهاد ایشون تنها القای مرگ دریاچه به مردم منطقه است و بس. جالب است که چرا هیچ مصاحبه ای با افرادی که در صدد نجات دریاچه هستند انجام نمیشه؟!!!
نصف سرزمینم را به قمار ترکمنچای باختی…اراز رارگ ایرانت کردم/ به زبان ترکیم خندیدی…انقلاب سبزت را به نظاره نشستم/ در مرگ دریاچه ام سکوت مکن..تابه وداع خلیج عربت نخندم
آخه استاد گرامی پدر به اصطلاح کویر شناسی ایران تور چه به عروس آذربایجان؟ تو عمرت غیر کویر مگه چیزه دیگه ای دیدی که داری تو این مورد نظر میدی برو عزیز تو همون کویرتان شترهاتون رو بچرون.
باسلام :
بابطور خلاصه می توان گفت که با نگاهی به نقشهی ایران متوجه وجود تعدادی دریاچه های نمک خشک در مثلثی واقع بین تهران تا مشهد وجنوب یزد و همچنین مناطقی در فارس به سمت نیریز و یزد , نیز منطقه دریاچه اورومیه می شویم . وبا توجه به وسعت و ارتفاع و پراکندگی این اماکن نسبت به سطح دریا و با یک حساب سرانگشتی دقیق و یک عزم و اراده ملی می توان آب شور دریای خزر و همچنین خلیج فارس را تا ۲۵۰کم تقریبا به این مناطق رساند و با احداث مجتمع های شیرین کننده آب (مانند دستگاه های موجود در خانههایمان (اسموزی)) آب شیرین جهت مصارف شهری و صنعتی و کشاورزی و پساب آن هم که معتنی به می باشد به این دریاچه های شور راهنمائی کرد و با احتساب ارتفاع و فاصله و بهره از جاذبه زمین هرچه بیشتر در کم کردن اتلاف میزان انرژی و هدر رفتن هزینه ها بهره برد و با پرشدن دریاچه و سرریز شدن آنها در دههای آتی و با انجام لوله کشی حساب شده میزان آب اضافی را به نزدیکترین دریاچه در پایین دست و به روش سیفون هدایت کرد . وبدینسان هم بشر از اب شیرین آن بهره خواهند برد و هم به طبیعت با پساب آن میتوان به مرور زمان طراوت بخشید و اکوسیتم خشک را احیاء نمود. منتظر پیشنهاد نظر انتقاد می باشم .
این شخص شاید بی سواد باشد ومحمل باف اما او مانند بقیه فارسها ووکردهای تروریستوقاچاقچی ارمنهای نجس وبیهویت دشمن ملت وسرزمین اذربایجان است ومردک میخواهد خیانتهای خود وفارسهای امثال خود را کار عادی وکم اهمیت نشان دهد تا شاید عده ای را ارام کرده باشدولی پلاندوزگیردیکانی شاید عمر بی مقدار تو مجال ندهد ولی شما بعلت اینکه تمام دار وندارتان فقط دروغ ودغل هست وبس هچی نداریداز جمله درک وفهم ولی همه تان ازان اوان کرگی میداند تورک قدرتمند است و در زمان خودش پاسخ سنگین تر از غلط هایتان را بشما خواهد ونشان دادیدواقعا چیزی ندارید ونالایق هستید دشمن وننگ بشر .
با تعداد دیگری از کارشناسان مثل کرمی هم مصاحبه کنید تا واقعا بفهمیم اوضاع از چه قرار است؟ حرفهای کردوانی واقعا مشکوک بنظر می رسد. خوانندگان تورک هم مراعات کنند و هر چی از قلم شان می ریزد را به ما فارس های از بقیه بدبخت تر حواله نکنند. ما که در جنوب تهران خودمان قربانی این وضع هستیم چه تقصیری در مورد خشک شدن دریاچه ارومیه داریم که به عنوان بخشی از خاک ایران بالاخره قسمتی از تن ما هم هست. همه با هم شریکیم در فلاکت زیست محیطی که بوجود آمده. تکه پاره کردن همدیگر چه سودی برای رفع این وضعیت دارد؟