کرامت انسانی از دیدگاه اسلام/ حسن فرشتیان

اخرین به روز رسانی:

اوت ۲۴, ۲۰۲۴

کرامت انسانی از دیدگاه اسلام/ حسن فرشتیان

Hassan-Fereshtian
حسن فرشتیان

توجه به ارزش ذاتی و کرامت انسانی، در دوران معاصر، برآمده از تعالیم مکاتب هستی‌گرا و انسان‌گرا می‌باشد. اما در آموزش‌های کهن دینی نیز می‌توان نشان‌ها و نشانه‌هایی از تکریم ذاتی انسان یافت. در این نوشتار، در آغاز “مفهوم کرامت” را از جهت ریشه‌های لغوی و کاربرد آن در نخستین منبع اسلام یعنی قرآن بررسی می‌کنیم. سپس به “کرامت دوگانه‌ی انسان” پرداخته و به تفاوت‌های کرامت تکوینی و اکتسابی انسان، اشاره می‌کنیم. در بخش سوم، به برخی از “ویژگی‌های برجسته‌ی کرامت ذاتی انسان” در گفتمان دینی اشاره خواهیم کرد. با توجه به برخی از احکام صادره اخیر، مثل محکومیت به شلاق، بحث کوتاهی در مورد بررسی “کرامت انسان و مجازات های تحقیر کننده” پایان بخش این نوشتار خواهد بود.

اول- مفهوم کرامت

الف) ترمینولوژی واژه‌ی کرامت: از جهت لغوی، واژه‌ی “کرامت” از ریشه‌ی “كَرُم” برآمده است. در ادبیات قرآنی، خداوند، انسان و سایر اشیاء به وصف کرم و کرامت توصیف شده‌اند. کرامت، گاهی به خود خدا نسبت داده شده است و گاهی به مخلوقات خداوند.

راغب در کتاب لغتنامه‌ی خویش، “مفردات”، توضیح می‌دهد که واژه‌ی کَرُم هرگاه در مورد خداوند به کار برده شده و او به این واژه توصیف شده باشد، “اسمی‌ ‌است‌ ‌برای‌ احسان‌ و نعمت‌ بخشیدن‌ ظاهر و روشن‌ ‌او‌” و ‌هر‌ گاه‌ انسان‌ ‌با‌ این واژه‌ وصف‌ شود ‌در‌ ‌آن‌ صورت‌ “اسمی‌ ‌است‌ ‌برای‌ اخلاق‌ و افعال‌ پسندیده‌ای‌ ‌که‌ ‌از‌ انسان‌ ظاهر می‌شود”. (1)

وی سپس “تكریم” انسان را به معنای نوعی از بزرگداشت‌ از انسان‌ یا رسیدن‌ سودی‌ ‌به‌ انسان، معنا می‌کند “که‌ ‌در‌ ‌آن‌ نقصان‌ و خواری‌ نباشد یا چیزی‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌او‌ می‌رسد ‌او‌ ‌را‌ كریم‌  یا‌ شریف‌ گرداند”؛ به همین دلیل کرامت انسان بر شرافت، بزرگواری و ارزشمندی ذاتی وی دلالت می‌کند.

ب) کاربرد وصف کرامت در قرآن: هنگامی که در قرآن، خداوند به وصف “کریم” توصیف می‌شود، اشاره به بی‌نیازی کامل و احسان وافر وی دارد. (2) هنگامی که سایر افراد به وصف کرامت توصیف می‌شوند، اشاره به شرافت و ارجمندی و کامل بودن آنان دارد. در آیاتی از قرآن، پیامبران (3)، فرشتگان (4)، انسان (5)، به دلیل کامل بودنشان به وصف “کرامت” توصیف شده‌اند.

در آیات دیگری از قرآن، برخی از اشیائی که در نوع خویش کامل هستند نیز به کَرُم توصیف شده‌اند مثل قرآن (6) که کتاب کاملی توصیف شده است. هم‌چنین سایر اشیاء مثل رزق کریم (7)، پاداش کریم (8)، نامه‌ی کریم (9)، موجودات جفت کریم (10)، کشت و زراعت کریمانه (11) گفتار کریمانه (12) و غیره، در همه‌ی این موارد، وصف کرامت، کامل بودن آن شی در نوع خویش را می‌رساند.

پس از ذکر نمونه‌هایی از توصیف به کرامت، راغب با اشاره به آیه‌ی‌ «إِن‌َّ أَكرَمَكُم‌ عِندَ اللّه‌ِ أَتقاكُم» (گرامی‌ترین‌ شما ‌در‌ پیشگاه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ تقواترین‌ شماست. حجرات: 13)، نتیجه‌گیری می‌کند که “‌هر‌ چیزی‌ ‌که‌ ‌در‌ حد و غایت‌ خودش‌ شریف‌ و ارجمند ‌باشد‌ ‌با‌ واژه‌‌ی كرم‌ توصیف‌ می‌شود”.

از توصیفات فوق می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که منظور از کرامت انسان، ارزش و شرافت وی است که وی به دلیل جایگاه ویژه‌ای که در میان سایر آفریده‌ها دارد، از آن شرافت و کرامت برخوردار است. به عبارتی دیگر، انسان به دلیل، ویژگی‌های آفرینشی و بهره‌های وافری که دارد، از کرامت برخوردار است.

دوم- کرامت دوگانه‌ی انسان

کرامت سایر موجودات، کرامتی تکوینی است که به هنگام آفرینش به آنان اعطا شده است. اما کرامت انسان بر دو نوع است: کرامت تکوینی، و کرامت اکتسابی.

الف- کرامت تکوینی انسان: کرامت تکوینی انسان، کرامتی است که به انسان به هنگام آفرینش وی داده شده است. این کرامت، ذاتی و بخشی از ذات وی می‌باشد قابل جداکردن از انسان نیست. همه‌ی انسان‌ها از این کرامت بهره‌مند شده و می‌شوند، این کرامت سبب فخر انسان نسبت به سایر موجودات می‌شود، زیرا وی از جامعیت‌ها و کاملیت‌هایی برخوردار است که سایر موجودات برخوردار نیستند، به همین دلیل خداوند به این کرامت انسان اشاره می‌کند که سایر موجودات و طبیعت در تسخیر وی قرار می‌گیرند: “وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا. ما بنی آدم را گرامی داشتیم و آن‌ها را در خشكی و دریا بر مركب‌های راهوار حمل كردیم، و از انواع روزی‌های پاكیزه به آن‌ها روزی دادیم، و بر بسیاری از خلق خود برتری بخشیدیم. الاسراء: 70”  ولی این کرامت سبب فخر انسانی بر انسان دیگری نمی‌شود، زیرا همه‌ی انسان‌ها از در بدو آفرینش و به مجرد آفریده شدن، از این کرامت ذاتی بهره‌مند شده و می‌شوند.

در مقابل کرامت، اهانت و پَستی و خواری قرار دارد. این پستی و خواری در مورد کرامت تکوینی انسان، بی مورد است زیرا از لحظه‌ای که نطفه‌ی بی‌ارزش، موزون و بامقدار شده و در مدار انسان بودن قرار می‌گیرد و تبدیل به انسان می‌شود: “مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ. از نطفه‌ی ناچیزی او را آفرید، سپس اندازه گیری كرد و موزون ساخت. عبس: 8” ، از آن لحظه از “بی‌ارزشی” خارج می‌شود و به عنوان انسان از کرامت برخوردار شده و تکریم می‌گردد. لذا همه آدمیزادگان، به مجرد آفریده شدن، از این کرامت ذاتی و تکوینی برخوردار می‌گردند.

ب) کرامت اکتسابی انسان: کرامت اکتسابی انسان، کرامتی است که آدمیزاده با تلاش خود، آن را به دست می‌آورد. این کرامت، در تداوم همان کرامت ذاتی نخستین است. آن کرامت اولیه، خمیرمایه و پتانسیل این کرامت اکتسابی است. به تعبیری دیگر، آن کرامت تکوینی در درون خویش پتانسیل بالقوه‌ی این کرامت دومی را دارد، زمانی به این کرامت دومی می‌رسد، که استعدادهای بالقوه‌اش را تبدیل به بالفعل کرده باشد. انسان با تلاش می‌تواند به این کرامت دستیابی پیدا کند. این کرامت، به همه‌ی انسان‌ها داده نشده است، بلکه انسان‌هایی که سعی کرده‌اند به آن پارسایی و خودسازی برسند و به همان مقدار که به مقام آدمیت رسیده و شایستگی لازم را اکتساب کرده‌اند، نزد خالق جهان هستی گرامی داشته می‌شوند. لذا در قرآن تصریح شده است که گرامی‌ترین و با کرامت‌ترین شما نزد خداوند، پارساترین شماست: “إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ؛ حجرات: 13”.

در مقابل کرامت اکتسابی انسان، واژه‌ی اهانت قرار دارد؛ یعنی انسان با اراده‌ی خویش، به سوی پستی و ذلت گام بردارد و خویشتن را خوار سازد و به خویشتنِ خویش توهین روا دارد. لذا در قرآن تصریح شده است که هرکسی را که خدا او را پست سازد هیچ کس او را بزرگ نخواهد داشت: “وَمَنْ یهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ، الحج: 18”.

سوم- ویژگی های کرامت ذاتی انسان

کرامت انسان، در فرهنگ اسلامی، به شرافت ذاتی انسان توجه دارد. اولین ویژگی این کرامت انسانی، آزاد بودن و آزادگی انسان است که این ویژگی به وی اجازه نمی‌دهد تا زیر یوغ بردگی و بندگی دیگری برود (الف). انسان نه تنها مجاز نیست به زیر یوغ دیگری برود، بلکه مجاز نیست خویش را در برابر قدرتمندان خوار و حقیر سازد (ب). این کرامت، منحصر به گروه خاصی از انسان‌ها نیست، همه‌ی انسان‌ها صرف نظر از نژاد و ایمان خویش، از این کرامت ذاتی برخوردار هستند (ج). کرامت ذاتی انسان، فقط برای خودی‌ها و همفکرها و هم دین‌ها نیست، غیرخودی‌ها نیز به همان میزان خودی‌ها از این کرامت برخوردارند (د).

الف) کرامت انسان و زیر یوغ بندگی نرفتن وی: مهم‌ترین ویژگی انسان، آزاد و آزاده بودن وی است. سزاوار نیست که انسانی، موجودی همانند خویش را ارباب خود بداند و خویش را برده و رعیت او بخواند. انسان، در بند و یوغ نمی‌گنجد و هیچ گونه ذلتی را نمی‌پذیرد.

امام اول شیعیان در نامه‌ی طولانی‌اش به فرزندش حسن، که می‌توان آن را منشور رفتار اخلاقی و انسانی نامید، به وی توصیه می‌کند که کرامت ذاتی خویش را مراقبت کند تا مبادا به خواری و پستی بگراید؛ به او هشدار می‌دهد که مبادا به زیر یوغ بردگی دیگری برود: “نفس خود را از هر پستى به گرامى داشتنش حفظ كن هرچند تو را به نعمت‌هاى فراوان رساند، زیرا در برابر مقدارى كه از كرامت نفس به خرج مى‌گذارى، عوضى به دست نیاورى. بنده‌ی دیگرى مباش كه خداوند آزادت قرار داده”.(13)

ب) کرامت انسان و خوار نکردن خویش در برابر ارباب قدرت: انسان با کرامت ذاتی آفریده شده است و سزاوار و شایسته است که زندگی کریمانه، همراه با عزت و آزادگی داشته باشد. انسان حق ندارد خودش را تحقیر و کوچک بکند. او بایستی پاسدار این کرامت الهی بوده و خویش را در برابر دیگران خوار و بی‌شخصیت نسازد.

هنگامی که علی ابن ابی‌طالب، در جایگاه رهبر جامعه‌ی اسلامی در مسیر سفر خویش به سوی شام، به شهر انبار رسید، بزرگان شهر انبار به همراه کشاورزان و دهقانان به استقبال امام آمدند و از اسب‌های خویش پیاده شده و در جلوی مرکب امام پیشاپیش ایشان می‌دویدند و بدین‌گونه با شیوه‌ی سنتی و با رعایت آداب محلی خویش، مراتب احترام و تعظیم خویش به امام را ابراز می‌کردند. امام پرسید: “این چه رفتاری بود که انجام دادید!؟” پاسخ دادند این شیوه و سنتی است كه به وسیله‌ی آن سران خود را بزرگ مى‌شماریم. امام آنان را از این رفتار برحذر داشت زیرا که در این رفتار تحقیر و خواری انسان‌هایی بود که پیاده در برابر مرکب دیگری می‌دویدند. لذا امام آن‌ها را از این رفتار ذلت آمیز نهی می‌کند: “به خدا قسم زمامداران شما از این كار سود نمى‌برند، و شما با این رفتار خویش در این دنیا خویش را به سختی و مشقت مى‌اندازید، و در آخرت دچار بدبختى و تباهی مى‌شوید. و چه خسارت بار است مشقتى كه به دنبال آن كیفر خداوند است، و چه سودمند است آسایشى كه به همراه آن ایمنى از آتش جهنم است!”.(14)

برخلاف شیوه‌ی مرسوم آن زمان، که مردم به احترام بزرگان و زمامداران، پیاده در کنار مرکب آنان همراهی می‌کردند، امام به این شیوه‌ی همراهی دیگران، تمایلی نداشت و نمی‌پذیرفت که خودش بر مرکب سوار بوده باشد و همراهش پیاده در رکاب وی راه برود. هنگامی که از صفین باز می‌گشت، به قبیله‌ی “شبام” رسید. حرب بن شُرَحبیل شبامی به همراه حضرت حرکت می‌کرد. امام سواره بود و او به احترام امام، پیاده در رکاب امام راه می‌رفت. علی از وی خواست که بازگردد و وی را این‌چنین همراهی نکند، زیرا این‌گونه همراهی کردن، موجب خواری فرد پیاده است و موجب غرور و خودپسندی حاکم می‌شود و در نهایت موجب عدم تعادل رفتار میان آدمیان است که از رفتار کرامت آمیز انسانی خارج شده و به رفتار خودپسندانه برای حاکم و ذلیلانه برای رعیت، تبدیل می‌شود. (15)

در گزارش فوق، امام از پیاده همراهی کردن زمامداران توسط مردم نهی کرده و این رفتار را موجب خودپسندی حاکم و خواری رعیت می‌داند. در روایتی دیگر، امام این رفتار را به گونه‌ای کلی و در همه‌ی موارد و برای همه افراد نهی می‌کند که هیچ کس در برابر کس دیگری چنین رفتاری نکند زیرا “همراهی کردن پیاده به دنبال سواره موجب انحراف و فساد سواره گشته و ذلت و خواری مومن را سبب می‌شود(إنّ مشی الماشی مع الراکب، مفسدة للراکب ومذلّة للماشی)”.

امام در سخنانی در صفین، از یاران خویش می‌خواهد که با وی به شیوه‌ای که با سرکشان و جباران سخن گفته می‌شود، سخن نگویند. او بدینوسیله تلاش می‌کند که یارانش در برابر وی اعتماد به نفس خویش را بازیافته و حریم کرامت انسانی خویش را محفوظ نگهدارند. امام نگران آن بود که قدرت سیاسی وی به عنوان رهبر جامعه، سبب لکنت زبان شهروندان شود و آنان با خوارساختن خویش، تلاش کنند با گفتمانی چاپلوسانه با رهبر سخن گویند و حقایق را از وی پنهان دارند: “آن‌چنان كه با سركشان سخن مى‌گویند با من سخن مگویید، و آن‌چه را از برابر مردم خشمگین پنهان مى‌كنند از من پنهان مدارید، و با مدارا و چاپلوسى با من معاشرت ننمایید، و گمان نكنید كه شنیدن سخن حق بر من سنگین است، و مپندارید كه تعظیم نابجاى خود را از شما درخواست دارم، زیرا آن كه اگر سخن حق به او گفته شود، یا عدالت به او پیشنهاد گردد بر او سنگین آید، عمل به حق و عدل بر او دشوارتر است. بنابراین از حق گویى یا مشورت به عدل خوددارى نكنید”. (16)

ج) فراگیری کرامت در مورد همه انسان‌ها: در باور اسلامی، کرامت ذاتی انسان، منحصر به انسان‌های ویژه‌ای نیست. بلکه همه‌ی انسان‌ها صرف نظر از نژاد و ایمان و عقیده و باورهای خویش از این کرامت ذاتی برخوردارند و دیگران بایستی حریم این کرامت را حرمت و صاحب این شرافت را گرامی بدارند. علی در عهدنامه‌ی خویش به فرماندارش مالک اشتر نخعی، هنگامی که وی را به سوی فرمانداری مصر اعزام می‌کند دستورالعمل‌هایی را برای تنظیم روابط میان حاکم و رعیت بیان می‌کند. مالک یار وفادار علی و از مومنان اولیه‌ای است که بر ایمان خویش وفادار و پایدار است. به نظر می‌رسد علی با توجه به این‌که می‌داند مالک به دلیل ایمان و باورهای دینی خودش، رفتاری مومنانه و برادرانه با مومنان خواهد داشت، ولی نگران رفتار مالک با غیرمومنان است. بر همین مبنا تلاش می‌کند تا این رفتارها را با بیانی منطقی ساماندهی کند.

لذا ضمن توصیه کردن مالک به خوش رفتاری با شهروندان، به وی توضیح می‌دهد که: “مهربانى و محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعیت هم‌چون حیوان درنده مباش كه شکار و خوردن آنان را غنیمت شمارى، كه همانا رعیت بر دو گروهند: یا برادر دینى توانَد، یا انسان‌هایى مانند تو”. (17)

چنان‌چه ملاحظه می‌شود در این نامه، وی به مالک توضیح می‌دهد که انسان‌ها بر دو گروهند: یا برادران دینی تواند یا انسان های مانند تو. در مورد برادران دینی، آموزش‌های دینی رفتار مومنانه و برادرانه دینداران با یکدیگر را تبیین می‌کند و دینداران بر مبنای باور دینی خویش، بین خویش علقه‌های معنوی و پیوندهای اعتقادی را احساس می‌کنند. اما در مورد غیر مومنان، تلاش می‌کند آن جنبه‌های کرامت ذاتی انسان را یادآوری کند. آن جنبه‌های کرامت ذاتی انسان، خود علقه‌ها و پیوندهای مهمی است که با یادآوری شاخصه‌ی کرامت انسانی، انسان سرتعظیم در برابر حرمت دیگری فرو می‌آورد و حرمت کرامت ذاتی انسان ها را پاس می‌دارد.

د) کرامت انسانی “غیرخودی‌ها”: کرامت انسانی چنان‌چه مشاهده شد، خصیصه تکوینی و ذاتی همه انسان‌هاست. اما با توجه به تمایلات طبیعی انسان‌ها بر توجه بیش‌تر به همنوعانی که پیوندهای مشترک عقیدتی یا خونی و نژادی دارند، در آموزش‌های اسلامی نسبت به حق کرامت دیگران که وجه مشترک کم‌تری با مومنان دارند تکیه و پافشاری شده است.

هنگامی که به علی خبر می‌دهند که غارتگران سپاه معاویه بر مردم هجوم برده و زیورآلات زنان را با خفت و خواری از آنان ربوده‌اند، کاملاً طبیعی است که علی نسبت به این جنایت برآشفته شود و واکنشی نشان دهد. اما در این واکنش، آن‌چه آموزنده است واکنش علی در برابر تهاجم به زن یهودی است. علی با تاکید بر قباحت این جنایت نسبت به زن یهودی، بر کرامت انسانی دیگران، یعنی غیر مسلمانان انگشت می‌گذارد تا به یاران خویش یادآوری کند که “دیگران” و “غیرخودی‌ها” نیز مثل “خودی‌ها” و “مسلمانان” از کرامت ذاتی انسانی برخوردار هستند. در این گفتار علی، ما شاهد بروز خشم وی از جنایت بر زن یهودی با تکیه بر کرامت ذاتی انسان هستیم: “به من خبر رسیده یکی از آن مهاجمان، بر زنی مسلمان و زنی در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‌ی او را به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز كلمه‌ی استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته… اگر بعد از این حادثه مسلمانى از غصه بمیرد جاى ملامت نیست، بلكه مرگ او در نظر من شایسته است”. (18)

چهارم- کرامت انسان و مجازات‌های تحقیر کننده

با توجه به حوادث اخیر، که حکم به شلاق رواج پیدا کرده است، و با توجه به این‌که در اوایل خردادماه امسال، هفده کارگر معدن طلای آق‌دره در آذربایجان غربی، به دلیل تحصن و اعتراضات صنفی، به مجازات شلاق محکوم شدند و تازیانه خوردند؛ و چند روز پس از آن، تعدادی از کارگران معدن زغال‌سنگ بافق نیز به محکوم به شلاق شدند، به نظر می‌رسد در ادامه‌ی بحث از کرامت انسان، بی‌فایده نیست به برخی از مجازات‌های شرعی اشاره شود که تحقیر کننده و خوارکننده متهمین و مجرمین است. بدون تردید، برخی از این مجازات‌های شرعی فقط جنبه‌ی “بازدارندگی” و “آموزندگی” ندارد بلکه جنبه‌ی غالب آن “تحقیرکنندگی” است.

یکی از مجازات‌های تحقیر کننده‌ی انسان که هم‌اکنون در کشورهای اسلامی مثل ایران رایج است، “مجازات شلاق” است. در این مجازات، انسان به چارپایی تشبیه می‌شود که برای فرمانبری بایستی تازیانه بخورد. این مجازات‌ها چگونه با کرامت انسانی قابل جمع است؟ در این مورد، توجه به نکات ذیل، خالی از فایده نخواهد بود.

الف) عرفی بودن این مجازات‌ها در صدر اسلام: احکام اسلام  بر دو نوع هستند: تاسیسی و امضایی. احکام تاسیسی احکامی هستند که خود اسلام برای اولین بار آن‌ها را ایجاد کرده است ولی احکام امضایی احکامی هستند که قبل از اسلام نیز وجود داشته است اما پیامبر به عنوان شارع، این احکام را تایید کرده و با همان عرفی که در عربستان و در آن زمان وجود داشته، ایشان امضا کرده است تا حکم ضابطه‌مند و قانومند بشود. بنابراین برخی از احکام به شیوه‎ی زمانه و سیره‎ی عقلای هر زمانی بازمی‎گردد.

مجازات شلاق، از احکام امضایی اسلام بود نه تاسیسی. یعنی اسلام آن را ایجاد نکرد بلکه آن‎چه بود را امضا کرد و تایید نمود و حتی شیوه‌هایی تخفیف گرایانه را برای آن مقرر کرد تا آسیب کم‌تری متوجه مجازات شوندگان شود. در صدر اسلام، مجازات‌هایی مثل شلاق، تنبیهی، عرفی محسوب می‌شد که قبل از پیدایش اسلام نه تنها در بین اعراب، بلکه در بین سایر ملل جهان نیز رواج داشت. لذا در آن زمان، این‌گونه مجازات‌ها، مجازاتی عرفی و مورد پذیرش آن جامعه بود. هم‌چنان‌که مجازات‌های بدنی برای بدهی‌ها و تعهدات مالی، امری پذیرفته شده در سیستم‌های مختلف حقوقی بود ولی امروزه این‌گونه مجازات‌های بدنی کاملاً از سیستم‌های مختلف حقوقی حذف شده است. در مورد شلاق نیز، در دوران مقرر شدن آن، امری عرفی و پذیرفته شده بود ولی امروز خوارکننده و تحقیر کننده تلقی می‌شود.

ب) امکان تبدیل مجازات‌های خشن به مجازات جایگزین: مجازات شلاق بر دوگونه است؛ یا به عنوان “حدَ” اجرا می‌شود که در مورد جرایم خاصی مقرر شده است و یا به عنوان “تعزیر” جاری می‌شود که بستگی به نظر قاضی دارد. اما امروزه مجازات‌های جایگزین در سراسر دنیا پدید آمده است، از مجازات حبس تا جریمه‌ی مالی، از محرومیت‌های مدنی تا کنترل‌های قضایی.

بدون تردید، در مثال فوق، در مورد کارگران، بر فرض این که آنان رفتاری مجرمانه داشتند مثلاً به أموال دیگران آسیب رسانیده باشند، این‌گونه موارد اتهام جنبه‌ی “تعزیری” دارد، یعنی مجازاتی اجباری نیست بلکه دست قاضی از جهت شرعی نیز برای اعمال مجازات‌های دیگر مثل حبس یا جریمه نقدی باز است.

هنگامی که قاضی حکم به شلاق می‎دهد، هدف اساسی و اولیه‌ی وی اجرای یک حکم شرعی نیست زیرا دست او برای حکم به مجازات‌های دیگر باز است، بلکه هدف اساسی وی، تحقیر متهمان و خوار کردن آنان و شکستن روحیه‌ی آنان است. بدون تردید، قاضی قصد تحقیر او را دارد، اما آیا او در جامعه نیز تحقیر می‌شود یا خیر؟ به نظر می‌رسد پاسخ منفی است زیرا این مجازات خشن و تحقیرکننده، احساس همدردی دیگران را نیز در آنها بر می‌انگیزد. به گونه‌ای که حتی کسانی که با متهمان همسو و هم جهت نیستند نیز، با آنان همدلی و همدردی می‌کنند و آن‌ها را سزاوار و مستحق شلاق نمی‌دانند. علاوه بر این، قاضی که این‌گونه احکام را صادر می‌کند، در نزد وجدان جمعی جامعه محکوم می‌شود که حرمت و کرامت هم‌نوعان خویش را رعایت نکرده است.

***

چنان‌چه از مستندات قرآنی و روایات و گزارش‌های تاریخی فوق مشاهده شد تکیه بر کرامت ذاتی انسان، که یکی از اصول آموزش‌های دینی بود، در روایات و حوادث تاریخی صدر اسلام، قابل مشاهده است. در سده‌های بعدی، اصل کرامت ذاتی انسان در برخی از دانش‌های اسلامی کم رنگ شده و حتی به فراموشی سپرده شده است. فقه و شریعت به دلایلی که خارج از حوصله‌ی این نوشتار است، بر نکات افتراق مومنان و غیر مومنان، دینداران و بی‌دینان، تکیه داشته است و در پی تبیین احکام خودی‌ها و غیر خودی‌ها بوده است. هم‌چنان که در بالا مشاهده شد، فقه در مورد احکامی که خوارکننده‌ی شخصیت متهمین بود نیز، توجه سریع و فراگیری به مسئله‌ی کرامت انسانی نکرد و خویش را سریع به روز و کارآمد نکرد. فقه در این زمینه نیز مثل سایر موارد، از علوم پیشینی نیست بلکه پسینی است؛ نیازهایی باید ایجاد شود، تقاضاهایی باید طرح شود تا سرانجام، فقه اندک اندک و به شکل تدریجی احکام خویش را با مقتضیات زمان هماهنگ سازد.

اما در حلقه‌ی عرفان و اخلاق، دانشمندان این علوم، به سخت‌گیری‌های فقها مبتلا نشدند بلکه به عنوان پاسداران کرامت ذاتی انسان‌ها، خود منادی این کرامت شدند و با گفتار و کردار خویش، میراث کرامت ذاتی انسان را نگهبان شدند. در آموزش‌ها و در تذکره‌های عارفان، ما شاهد تداوم این نگاهبانی از کرامت ذاتی انسان‌ها هستیم.

ابوالحسن خرقانی بر سر درب خانقاهش نوشته بود: “هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آ‌ن‌کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد”.

منابع:
1- ابی القاسم الحسین بن محمد معروف به راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه‌ی کَرُم.
2- فَإِن‌َّ رَبِّي‌ غَنِي‌ٌّ كَرِيم‌ٌ‌، النمل‌:40. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَم، العلق:3. يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ، الانفطار:6. فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ، النمل:40. ذُو الجَلال‌ِ وَ الإِكرام، الرحمن: 27.
3- وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ، الدخان:17. إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ، التکویر:19.
4- کِراماً کاتِبینَ، الانفطار:11.
5- وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏آدَم، الاسراء:70.
6- إِنَّه‌ُ لَقُرآن‌ٌ كَرِيم‌ٌ، الواقعه:77.
7- رِزْقٌ كَرِيمٌ، الانفال:4.
8- أَجْرٍ كَرِيمٍ، یس:11.
9- قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ، النمل:29.
10 – أَنبَتنا فِيها مِن‌ كُل‌ِّ زَوج‌ٍ كَرِيم‌ٍ، الشعراء:7.
11- زُرُوع‌ٍ وَ مَقام‌ٍ كَرِيم‌ٍ‌، الدخان:26.
12- «وَ قُل‌ لَهُما قَولًا كَرِيماً»، الاسراء:23.
13- نهج البلاغه، نامه‌ی امام علی به فرزندش حسن، نامه‌ی 31.
14- نهج البلاغه، حکمت 37.
15 – نهج البلاغه، حکمت 322.
16 – نهج البلاغه، خطبه‌ی 207.
17 – نهج البلاغه، نامه‌ی 53، نامه به مالک اشتر
18 – نهج البلاغه، خطبه‌ی 27.
توسط: حسن فرشتیان
ژوئن 22, 2016

برچسب ها

اسلام انسان پزوهشگر دینی حسن فرشتیان خط صلح دیدگاه اسلام دین اسلام شلاق کرامت انسانی مالک اشتر ماهنامه خط صلح نهج البلاغه