آخرین به روز رسانی دوشنبه, می 22, 2023
25 مه 2014 admin دستهبندی نشده ۰
مشکل رسانه ها و اصولاً رسانه های خبری در ایران، یک مشکل ساختاری ست. چرا که در نگاه دولتمردان و حاکمان، رسانه ها و رسانه های خبری بایستی در خدمت پروپاگاندای دولتی باشند.
این نگاهی ست که رسانه ها را تحت کنترل درمی آورد و معتقد است هر پیامی را که رسانه منتشر می کند، مثل سوزن در ذهن مخاطب می رود و مخاطب آن را می پذیرد.
این دیدگاه جزم گرا ، قطبی و تک ساحتی به رسانه از طرفی می خواهد رسانه را کنترل کند و از طرف دیگر بر این باور است که کارکرد رسانه ها برای موافق کردن افکار عمومی با خواست های حکومت و دولت است و هر چیزی را که آن ها ارسال می کنند، عیناً در ذهن مخاطب می نشیند. این تئوری به دهه های ۴۰ و ۵۰ میلادی که خاستگاه آن نیز از حکومت توتالیتری چون آلمان نازی و گوبلز برمی آید، مربوط است؛ این تئوری اساساً بر طبق مشی و روش حکومتی توتالیتر بنا شده است. در حکومت های توتالیتر، رهبری و نظام رهبری، هرمی ست و از بالا به پایین به مردم نگاه می شود ، هر پیامی را که آن ها ارسال می کنند، مردم عادی و طبقات پایین تر باید گوش دهند و بر اساس منویات همان رهبری هم عمل کنند. پس چنین نگاهی به رسانه ها در حکومت های توتالیتر، امری رایج است؛ خواه در کره ی شمالی باشد، خواه در یک دیکتاتوری مذهبی.
بر این اساس، نوع رویکرد جمهوری اسلامی به رسانه و نظام سیاست رسانه ای حکومت در برابر رسانه ها، نوعی نگاه و دید جزم گرایانه و هژمونی طلبانه است تا آن ها را سرکوب و سانسور کند و تحت کنترل بگیرد و هدف این است که مخاطب عام با دولت همراه شود و پروپاگاندای دولتی را در میان ملت رواج دهند. این دیدگاه در تمامی این سی و اندی سال و مشخصاً در رادیو تلویزیون دولتی وجود داشته، در سینمای هدایتی و حمایتی دیده شده و در مطبوعات به شیوه ای روشن و علنی عیان است. مطبوعات باید مجوز داشته باشند، مدیران مسئول مطبوعات نیز عموماً سابقه ی نظامی و امنیتی دارند و حتی کاغذی که مطبوعات استفاده می کند و بقایشان بسته به آن است، توسط وزارت ارشاد تهیه می شود. یعنی اگر از مرحله ای صفر تا صد را متصور شویم، تمامی این مراحل تحت کنترل دولت است؛ حال این گذشته از سانسورهایی که سردبیر و هیات تحریه اعمال می کند و یا خودسانسوری هایی که دامن خود نویسندگان را هم گرفته است.
مشکل دیگر، رویکرد حزبی نسبت به رسانه ها است. در درون این نظام توتالیتر مذهبی، چنین رویکردی هم وجود دارد که وضع رسانه های خبری منجمله مطبوعات و رادیو تلوزیون ها، چه در داخل و چه در خارج از کشور را به مراتب بدتر می کند و مانع از کار حرفه ای آن ها می شود. شما به عنوان یک حزب، سایت خبری، روزنامه یا هفته نامه و ماهنامه که در واقع تریبون حزبی یک گروه هست، ایجاد می کنید؛ حالا یا اسم آن حزب را مستقیماً به کار می برید(مثلاً روزنامه ی کارگزاران)، یا به کار نمی برید. کسانی که در آن مجموعه کار می کنند هم، متعهد هستند که منویات حزبی هسته ی اصلی و رهبران حزب را اشاعه بدهند. بنابراین، در این جا ما با روزنامه نگار حزبی مواجه هستیم که به جای فعالیت سیاسی، مشغول فعالیت رسانه ای هستند. این رویه که در سال های اخیر و بعد از دوم خرداد، رشد کرده است، با اهداف و چهارچوب های روزنامه نگاری هم مغایرت دارد چرا که ضوابط حاکم بر اخلاق روزنامه نگاری مانع از این می شود که شما فعالیت حزبی رسمی داشته باشید.
اخلاق روزنامه نگاری اصولی دارد که باید در هر شرایطی محترم شمرده شود و یکی از ایرادات مهم روزنامه نگاری حزبی، نادیده گرفتن چنین اصولی است. شما اگر با شخصی که رسماً به خاک کشورت تجاوز و حمله کرده است هم مصاحبه می کنید، باید به این اخلاق پایبند باشید؛ سوژه را تخریب نکنید، از بین نبرید و به موردی یک بار مصرف تبدیل نکنید. چیزی که مدتی ست در خارج کشور هم باب شده است، گرفتن مصاحبه های به اصطلاح چالشیِ از این دست است که به وسیله ی خبرنگارانی که معمولاً کارشان اخذ مصاحبه است، انجام می شود و بیش تر به نظر می رسد برای جمع کردن مشتری برای یکی دو خبرنگار حزبی بدل شده است.
رویکرد جمهوری اسلامی و رویکرد حزبی به رسانه، دو معضل اساسی ست که با آن روبه رو هستیم و هر دو این موارد باعث شده که به طور کلی وضعیت رسانه های ما، در حالتی کاملاً غیرحرفه ای و آماتوری باقی بماند و اکثریت قریب به اتفاق رسانه ها تک ساحتی و در اختیار سیاست حاکم یا اپوزیسیون رفرم طلب باشند. همین است که تا به حال یا رسانه ی مستقلی شکل نگرفته و یا اگر هم شکل گرفته نتوانسته در رقابت با رسانه های جریان اصلی چندان پیشرفتی داشته باشد.
در حال حاضر هم حدود یک سال از دوران ریاست جمهوری روحانی گذشته و در این مدت، علی رغم وعده های رفرمی که به رویه ی هر چهار سال، توسط دولت روحانی در شعارهای انتخاباتی داده شد، ما نه تنها شاهد هیچ گونه تغییر خاصی در فضا نبودیم بلکه در مواردی وضعیت بدتر هم شده است؛ در حوزه ی مورد بحث ما تداوم فیلترینگ سایت ها و شبکه های اجتماعی، ادمه ی پارازیت اندازی روی برخی شبکه های ماهواره ای و یا سانسور و توقیف نشریات و احضار و تهدید و بازداشت روزنامه نگاران خود بیانگر همین عدم تغییر است.
مسئله ای که در این یک سال تغییر کرده و باید به آن اشاره کرد، این است که در دوران احمدی نژاد، کسانی که صرفاً مخالف جناح و دولت احمدی نژاد بودند، به صورت یکپارچه آن دولت را مورد نقد قرار می دادند و حتی در موارد بسیاری با طنز آن را به چالش می کشیدند، اما حالا کسانی که به روحانی رای دادند، خودشان مانع از هرگونه انتقاد می شوند و معتقدند که باید به او فرصت داد.
یعنی در واقع ضمن این که هیچ گونه تغییری به وجود نیامده، فضای آزادی بیان و رسانه، در مواردی از سوی طرفداران دولت، بسته تر هم شده است و حالا ما با یک گروه دیگری هم روبرو هستیم که به محض انتقاد از دولت روحانی چماق حمایت از آن بر می دارند. در این میان البته نقش روزنامه نگاران حزبی و وابستگی شان به منافع اقتصادی خود را، در هدایت این جریان مسموم و انحصار طلب نباید از یاد برد.
در حال حاضر رسانه های داخل کشور اغلب دیدگاه های جناح های محافظه کار و رسانه های خارج از کشور اغلب دیدگاه های جناح های اصلاح طلب را تبلیغ و ترویج می کنند و هیچ جایی برای صدای مخالف باقی نگذاشته اند. با چنین دیدگاهی نسبت به نقش و کارکرد رسانه که در سیاست رسانه ای، دروازه بانی خبری و برجسته سازی و هم چنین گزینش نیروی انسانی، امید چندانی به بهبود وضعیت رسانه های فارسی زبان تا زمانی که انجمن های رسانه ای و یا نهادهای بین المللی مرتبط با رسانه ها نیز آشکارا رویکردی حزبی یافته اند، نمی رود؛ مگر آن که روزنامه نگاران ایرانی به خودآگاهی تازه ای دست یابند و رسانه های مستقل و حرفه ای رشد پیدا کنند.
23 ژوئن 2014 ۹
5 ماهپیش